تبیین دین حق ودین باطل به علل چهارگانه
حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) : تبيين و تحرير بهتر هر موضوعي به بيان علل چهارگانه آن بستگي دارد. از اينرو، علل چهارگانه دين را تحليل ميكنيم؛ البته اين تحليل به نحو تقريب است و نه تحقيق؛ زيرا علّتهاي حقيقي، راجع به معلولهاي واقعي است
دين، گاهي به حق و زماني به باطل وصف ميشود؛ زيرا مجموعه عقايد و اوصاف اخلاقي و احكام فقهي و حقوقي، يا حق است يا باطل، يا ممزوج از حق و باطل است. مجموعه عقايد و اخلاق و مقررات حق را دين حق گويند و جز آن را دين باطل نامند؛ خواه باطل محض باشد يا حق مخلوط؛ زيرا مجموع حق و باطل نيز باطل است، نه حق.
قرآن كريم، رهآورد انبيا (عليهمالسلام) را دين حق ميداند؛ چون عقايد و اخلاق و مقررات آن مطابق با واقع است و هرآنچه كه مطابق نظام هستي، و محصول خداي سبحان است، حق است. خداوند به پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: حق از پروردگار تو سرچشمه ميگيرد: (الحق من ربّك)[1]. نيز در جاي ديگر فرمود: به دين حق، متدين نميشوند: (و لا يدينون دين الحقّ)[2].
اسلام، دين الهي است كه رهآورد همه انبياست؛ چنانكه خداوند فرمود: (إنّ الدّين عندالله الإسلام)[3]. اسلام، دين حقّي است كه اگر كسي جز آن را انتخاب كند، مقبول خداوند نيست: (ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه) [4]؛ هر كس كه آييني جز اسلام را انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد.
دين باطل، رهآورد طاغوت و طاغوتيان است. خداوند، هنگام سخن از باطلگرايي فرعون ميفرمايد: فرعون به قومش گفت: من ميترسم موساي كليم (عليهالسلام) دين شما را عوض يا در سرزمين شما فساد كند. از اينرو، بايد او را از بين برد: (إنّي أَخاف أَن يبدّل دينكم أَو أَن يُظهر في الأَرض الفساد) [1]؛ يعني موسي ميخواهد آييني كه در كشور مصر حكومت ميكند و بر افكار و انديشه مردم سايه افكنده، دگرگون سازد. آنچه كه بر مردم مصر حكومت ميكرد، مجموعه عقايد و اخلاق و قواعد و مقررات اجتماعي و نظامي و سياسي غير الهي و محصول انديشه بشر طاغي بود كه امري باطل است و قرآن از آن به دين ياد ميكند: (دينكم).
تبيين دين حق به علل چهارگانه
تبيين و تحرير بهتر هر موضوعي به بيان علل چهارگانه آن بستگي دارد. از اينرو، علل چهارگانه دين را تحليل ميكنيم؛ البته اين تحليل به نحو تقريب است و نه تحقيق؛ زيرا علّتهاي حقيقي، راجع به معلولهاي واقعي است و دين، چون وحدت حقيقي ندارد، معلول حقيقي نيست.
مراد از علل چهارگانه شيء، علتهاي فاعلي، غايي، صوري و مادّي آن است. هرگونه تحليلي از حقيقت چيزي، به يكي از علل چهارگانه آن برميگردد، هر چند نام علل اربع برده نشود.
در بيان علل چهارگانه دين كه در خارج موجود است ميتوان چنين گفت: علّت و مبدأ فاعلي دين، خداست؛ يعني خداي سبحان، تنظيم كننده اصول اعتقادي و اخلاقي و عملي دين است. علّت و مبدأ غايي دين به دو غايت مياني و نهايي منشعب ميشود كه جامع آن تحقق سعادت دنيا و آخرت است. هدف مياني دين، قيام مردم به قسط و عدل است و هدف نهايي آن، نوراني شدن انسان به نور الهي است. علت و مبدأ صوري دين به شكل كتاب، سنت و مباني عقلي جلوه ميكند. علت مادي، يعني موضوع و ماده و محلّ دين، حقيقت انسانيت است؛ زيرا درباره انسان، موضوعاتي چون عقيده، اتّصاف و تخلّق و عمل مطرح است كه موضوع احكام ديني است و موضوع به منزله محل و ماده است.
توضيح: 1. خداوند، علت و مبدأ فاعلي دين است و مجموعه دين با اراده الهي در اختيار انسان قرار ميگيرد كه وي ميتواند از راه وحي و عقل به آن دست يابد.
2. خداوند، هدف و غايت دين را به صورت هدف مياني و نهايي تبيين كرده است تا در پرتو تحقق اين هدف، سعادت دنيا و آخرت تأمين شود. خداي سبحان در بيان هدف مياني فرمود: (لقد أَرسلنا رسلنا بالبيّنات و أَنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط) [1]؛يعني خداوندْ رسولان خود را با دلايل روشن فرستاده و با آنها كتاب و ميزان نازل كرده است تا مردم به قسط و عدالت قيام كنند. پس، توده مردم با قسط و عدل قيام كنند و قيام و قعود و همه فعاليتهاي فردي و اجتماعي آنها براساس قسط و عدل باشد؛ نه تنها انديشه و حركات افراد براساس قسط و عدل باشد، بلكه جامعه نيز بايد براساس قسط و عدل بينديشد و حركت كند.
خداوند در بيان هدف نهايي دين فرمود: (كتاب أَنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلي النور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد) [2]؛ قرآن كتابي است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را از تاريكيها به سوي روشنايي، به اذن پروردگارشان، درآوري؛ به سوي راه خداوند عزيز حميد. اين آيه ميفرمايد: انسان، نه تنها بايد در مقام فعلْ اهل قسط و عدل باشد، بلكه بايد در مقام يافتههاي قلبي و عقلي نيز اهل معرفت و شهود، و نوراني شود.
نوراني شدن انسان در مرحله فعل به شكل قسط و عدل تجلّي ميكند و در مرحله قلب به صورت شهود كامل و درك صحيح، محقق ميشود. كسي كه حق را به درستي مشاهده و درك كرد و به شكل صحيح پذيرفت و صحنه زندگي او جز ظهور و حضور نور الهي نبود، از ديدگاه قرآن كريم، او روشنايي جامعه است كه با نور در بين مردم مشي ميكند: (أَوَ من كان ميتاً فأحييناه وجعلنا له نوراً يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها) [1]؛ آيا كسي كه مرده بود، سپس او را زنده كرديمو نوري برايش قرارداديم كه با آن درميان مردم راه برود، همانند كسياست كه در ظلمتها باشد و ازآن خارج نشود. نور،هم خودش ظاهر است و هم مُظهِر ديگري. انسان نوراني، حق برايش ظاهر است و وي آن حق را براي ديگران اظهار ميكند.
بنابراين، هدف نهايي دين الهي، نوراني شدن انسان است. انساني كه نور آسمانها و زمين را شهود كند: (نورالسموات والأَرض) [2]، به اندازه سعه هستي خود، مَظهر اين نور ميشود؛ به گونهاي كه اگر هستي او وسيع بود، مَظهر اسم اعظم ميشود؛ و گرنه مَظهر ساير اسماي الهي خواهد شد. انسان نوراني، سعادت دنيا و آخرتش به صورت كامل و نهايي تأمين است.
3. علت و مبدأ صوري دين نيز مجموعه اصول و فروعي است كه به كمك ادلّه معتبر از منبع اصيل آن كشف ميشود و اين ادله، مجموعه نقل و عقل است؛ يعني صورت دين را، هم با نقل و وحي ميتوان شناخت و هم با عقل؛ به ويژه، در بخش تبيين عقايدي نظير وجود خداوند، نبوّت و پيامبر، اصل ضرورت معاد و...، عقل برهانيْ اساسيترين و روشنترين دليل و كاشف دين است. آنچه كه از مجموعه ادلّه دين، استخراج و استنباط ميشود، همه شؤونِ فردي و اجتماعي انسان را زير پوشش قرار ميدهد.
4. علّت مادي و محل و موضوع دين نيز جز انسان نيست؛ زيرا انسان موجودي است كه با داشتن قدرت تفكر و شناخت و اختيار و انتخاب ميتواند ظرف تحقق دين الهي باشد؛ به گونهاي كه شؤون علمي و عملي و مراحل جزم علمي و عزم عملي و مراتب اتّصاف و استعمال او، موضوع احكام و قواعد دين شود.
بنابراين، در دين حق، همگام با پرداختن به مبدأ فاعلي، بايد به مبدأ غايي آن يعني تأمين سعادت دنيا و آخرت انسان توجه شود و صورت دين به گونهاي تنظيم شود كه توان تأمين آن هدف را داشته باشد. گفتني است كه در تعريفهايي كه در نوشتار برخي از دانشمندان غربي آمده، از غايت نهايي يعني ابديت انسان غفلت شده است[1].
تبيين دين باطل به علل چهارگانه
دين باطل را نيز ميتوان مانند دين حق با همان علل چهارگانه تبيين كرد؛ چون هر موجود باطل، وجودي عارضي دارد و ظهور و حضور آن در صحنه هستي بالعَرَضْ و زوال پذير است و اگر ظهور ميكند، در پرتو حق، ظهور مييابد. پس، دين باطل نيز بالعرض موجود است. از اينرو، تبيين دين باطل به اعتبار هستيِ بالعرض اوست و تعليل آن از راه علتها به عنوان بالعرض است.
علل چهارگانه دين باطل، عبارت است از: 1. مبدأ فاعلي آن كه هوا و هوس انسان است: (أَفرأيت من اتّخذ إلهه هواه)[2]. 2. مبدأ صوري آن كه عقايد، اخلاق و مقررات وهمي و خيالي است، نه حقايق و مقررات عقلي؛ زيرا هوا و هوس هرگز با عقل و قلب كار ندارد؛ حتي سدّ راه چشم و گوش است كه به سوي حق باز ميشود.[دينشناسی - صفحه 33]
[1] ـ سوره آلعمران، آيه 60.
[2] ـ سوره توبه، آيه 29.
[3] ـ سوره آلعمران، آيه 19.
[4] ـ سوره آلعمران، آيه 85. دينشناسي صفحه 29
[1] ـ سوره غافر، آيه 26. دينشناسي صفحه 30
[1] ـ سوره حديد، آيه 25.
[2] ـ سوره ابراهيم، آيه 1. دينشناسيصفحه 31
[1] ـ سوره انعام، آيه 122.
[2] ـ سوره نور آيه 35. دينشناسيصفحه 32
[1] ـ ر.ك: اديان زنده جهان، ص 22؛ جامعهشناسي دين، ص 22 ـ 21؛ دين پژوهي، ص 85 به بعد؛ دين و چشم اندازهاي نوين، صص 19 و 20.
[2] ـ سوره جاثيه، آيه 23. دينشناسيصفحه 33
» بازگشت |
تاریخ : 4 آذر 1403 |
توسط : admin |
بازدیدها : 3 836 |
نظرات : 0
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.