هروقت شما توی استخر یک جاکفشی برای من درست کردی، من هم یک دهن برای شما می خوانم!
یک بار بچه هایم تصادف کرده بودند و در بیمارستان بودند، بچه ام پایش آسیب دیده بود و بغل من بود و خانواده ام در حال بخیه شدن بودند و در آن حال و هوای خیلی خاص آشفته، یک نفر آمد و گفت : شما می توانید بیایید هیات ما بخونید؟ یا یک بار در استخر بودیم،یک نفر گفت:حاج آقا! یه دهن بخونید ! بهش گفتم: شغل شما چیه ؟ گفت: نجارم، گفتم : هروقت شما توی استخر یک جاکفشی برای من درست کردی، من هم یک دهن برای شما می خوانم! ولی با خنده رفع و رجوع می کنم این درخواست ها را.
هفته نامه سروش – حاج محمود کریمی فکر می کرد خیلی ها فکر می کنند که “بداخلاق” است، اما آن آدم صمیمی و البته صریحی را که یک پنجشنبه ابری در دفتر کارش ملاقات کردم، بداخلاق نبود، دلش از خیلی چیزها پر بود، از حرفهای کلیشه ای و سیاست بازی و فراموش کردن درد مردم، بدش می آمد، اما بداخلاق نبود، موقع عکس گرفتن پیشنهاد کردم که جایش را عوض کند، گفت: نه! آنطوری ساختگی و مصنوعی می شود، بگذار خواننده ها همین محمود کریمی را که هست، ببینند، آخر مصاحبه هم به من گفت: تو شبیه حسین هوشیار هستی و خنده هایت شبیه مجتبی صمدی! مصاحبه متفاوت ما با حاج محمود کریمی، مداح سرشناس اهل بیت(ع) در پایتخت را از نظر می گذرانید:
***
آقای کریمی! یا به بیان معروف تر! حاج محمود کریمی! اجازه بدهید مصاحبه را غیرمنتظره و غیر کلیشه ای شروع کنیم،اخیرا یکسری عکس از شما با موتور هزار در جاده چالوس در سایت ها پخش شد، قضییه این عکسها چه بود؟ واقعی بود یا فتوشاپی؟
البته تفریح نبود، آن جمع بچه های هیات موتور سواری استان تهران بودند که من چند جلسه برایشان داشتم، یک بار گفتند بیا برویم مسافرت، یک ماشین هم همراهمان بود، وسط راه من گفتند بیا سوار موتور شو، هم سوار موتور هزار شدم، همین!
شما بچه کدام محل هستید؟
من بچه وحیدیه هستم، نظام آباد
تفریح شما در اوقات فراغت چیست؟ اصولا تفریح یک مداح اهل بیت(ع) وقتی هیات ندارد، چیست؟
ما به واسطه فعالیت های مداحی، ساعت کارمان دست خودمان نیست همیشه، مثلا عید غدیر می خورد به یکشنبه یا شنبه، بین التعطیلین می شود و دولت تعطیل می کند و مردم می روند مسافرت، ولی کار ما بین التعطیلن بردار نیست! ما باید برویم هیات، تعطیلات متعارف نداریم، خوشبختانه، به همین خاطر اوثات فراغت ما هم فرق دارد، مثلا یکی از اوقات فراغت ما حضور در در یک جمع بچه های شاعر و شنیدن شعر و خواندن آن است، فراغت یعنی از یک دردسری فارغ شدن، ما اگر بخواهیم راحت بشویم، باید روح مان هم راحت باشد، مثلا خیلی ها از تهرانی ها در اوقات فراغت می روند شمال ولی موقع برگشتن با آن ترافیک شدید و سنگین و زجرآور، خستگی در تن و روح شان می ماند، در اوقات فراغت باید روح را سبک و راحت کنیم، ما در طول شبانه روز، من ساعات اوقات فراغت را با خانواده ام می گذرانم.
ورزش چه؟
بله، یک روز در میان، ورزش هوازی و سنگین می کنم، مثل فوتبال.
اهل بازی های نسل جدید، مثل ایکس باکس و پلی استیشن که نیستید؟
اصلا و ابدا! من آدم هیجانی هستم کلا، ولی اصلا حوصله هیجان کاذب ندارم، شاید جالب باشد این را بگویم مثلا اگر یک فیلم پلیسی در حال پخش باشد و پلیس در حال تعقیب دزد باشد و از این طور صحنه ها، من حوصله این هیجانات را ندارم، می زنم کانال دیگه، پنج دقیقه دوباره برمی گردم ببینم چی شده داستان.
شغل شما در حال حاضر چیست؟ از چه راهی امرار معاش می کنید؟
من در کار سفال هستم، تولید سفال و آجر، محل کارم هم نزدیک بوئین زهرا است، است، البته هنوزم راه اندازی نشده و در شرف راه اندازی است.
به نظر شما مداحان باید از کار مداحی اهل بیت(ع) ارتزاق کنند یا نه؟ این خوب است یا بد یا مباح؟ آفت دارد یا ندارد؟
ببینید، امیرالمومنین(ع) فرمودند من برای یک لقمه حلال از چهل لقمه مباح گذشتم، ارتزاق از مداحی حلال است، شما اگر کسی را پیدا کنید من اینقدر می گیرم می ام می خونم، این را هم نمی شود گفت حرام است یا مشکل دارد، البته من بحث شرعی اش را نمی دانم، مجتهد نیستم، باید از مراجع سئوال کرد، ولی ما که پرسیدیم این طور گفتند، مثلا خیلی ها هستند کار فرهنگی می کنند، پول می گیرند، خوانندگی می کنند، چه اشکال دارد؟ چه فرقی با مداحی دارد؟ مداحی نیاز به مطالعه دارد، آدم باید از خیلی از کارهای معمول بزند تا بتواند مداحی کند، یک کسی که مداح است مسلما نمی تواند در اداره استخدام شود، صبح روضه دارد، عصر جلسه دارد، این طوری نمی تواند کارمند جایی باشد، یعنی چون باید وقت بذارد، کار هم محسوب می شود، ولی اگر یک کاری دیگری هم داشته باشند، بهتر است.
آقای کریمی! در میان مداح ها بچه مایه دار داریم؟ مداح پولدار؟
-چرا نباید داشته باشیم؟ من البته نمی دانم و تحقیق نکردم در این خصوص، ولی اگر مداح پولدار هم داشته باشیم، نوش جانش، البته این را هم بگویم که اگر کسی برای پول بیاید برای مداحی، مثلا از صد نمره، بیست نمره داشته باشد، بخاطر پول بیاید، آن بیست نمره را از هم از دست می دهد، هیچ کس بخاطر پول به مداحی نمی آید اگر هم بیاید حذف می شود و ماندنی نیست در این عرصه.
عجیب ترین، خنده دار ترین و ناراحت کننده ترین درخواست مردم یا مراجعان به حاج محمود کریمی چه بوده است؟
ناراحت کننده ترین را نمی توانم بگویم،چون نقطه ضعف ام معلوم می شود و از فردا هرکس می آید سراغ من، آن کلمه را می گوید و من هم مجبورم گوش کنم! البته ما از مردم چیز عجیبی ندیده ام، هرکس از نگاه خودش حرفش را می زند، عجیب ترین اش این بود که یک بار در شمال یک نفر مرا دید و شناخت و گفت می خوای کاسب بشی؟ گفتم آره! گفت من اینجا مجلس ختم می گیرم و پنجاه هزارتومن می گیرم، شماره ات رو بده، هروقت مجلسی بود از تهران بیا، این پنجاه هزارتومن را با هم نصف می کنیم!
شما چه گفتید؟
هیچی! گفتم من نمی توانم بیایم، باید ببخشید! یا مثلا از این جنس پیشنهادات عجیب، یک بار بچه هایم تصادف کرده بودند و در بیمارستان بودند، بچه ام پایش آسیب دیده بود و بغل من بود و خانواده ام در حال بخیه شدن بودند و در آن حال و هوای خیلی خاص آشفته، یک نفر آمد و گفت : شما می توانید بیایید هیات ما بخونید؟ یا یک بار در استخر بودیم،یک نفر گفت:حاج آقا! یه دهن بخونید ! بهش گفتم: شغل شما چیه ؟ گفت: نجارم، گفتم : هروقت شما توی استخر یک جاکفشی برای من درست کردی، من هم یک دهن برای شما می خوانم! ولی با خنده رفع و رجوع می کنم این درخواست ها را.
جالب ترین انتقادی که به شما شده است؟
یک بار یک بچه ای آمد گفت این سرودی که خواندی خیلی زشت بود، پرسیدم چرا؟ گفت چون من یاد نگرفتم، دیدم واقعا درست می گوید، دلیلش قابل قبول بود! چیزی که بچه ها نتوانند یاد بگیرند و بخوانند، قشنگ نیست، ماندنی نیست.
یک چیزی در مورد شروع مداحی شما شنیدم و آن اینکه در سال ۷۲ در منزل حاج داوود آشتیانی مداحی را شروع کردید، این درست است ؟
نه، درست نیست،البته حاج داوود آشتیانی از مداحان با اخلاص و خوب هستند،ولی بنده رسما از هفت سالگی مداحی را شروع کردم،از سال ۱۳۶۲ تا ۷۲ من کلاس مداحی داشتم و مداحی آموزش می دادم، به اتفاق چندتا از دوستان مثل کاظمی و …
-گویا شما قبلا معلم بوده اید؟
بله، من از سال ۱۳۶۴ تا ۷۳ مربی تربیتی بودم
کجا؟
دبستان شهید منتظری، خیابان اندیشه، خیابان شهید بهشتی
تجربیات معلمی چقدر به شما کمک کرد در مداحی؟
این خیلی مهم است که یک نفر از یک مکانی که قوه قهریه بوده مثل ارتش یا نیروی انتظامی و ..از اینجاها مداح شده باشد یا کسی که از قوه مهریه، مداح شده باشد، مثل مدرسه، من قبل از این هم در مرکز فرهنگی مسجدمان پیش برادرم و شهید عندالله کار فرهنگی می کردم، تاثیر خیلی خاصی داشت این معلمی، رفتارمان با افرادی که در جلسه می آیند، توام با مهر باید باشد، البته بعضی ها می گویند من بداخلاق هستم،ولی نوعا اینهایی که می گویند من بداخلاقم، کسانی هستند که موبایل شان را در هیات گرفتیم.
خب چرا موبایل شان را گرفتید؟
جلسلت اهل بیت یک حریم است، در این حریم هم شما اجازه نداری هرکاری خواستی بکنی، رسانه ای شدن این جلسات اشکالی ندارد، ولی اینکه یک نفر یواشکی بیاید از لخت شدن مردم برای سینه زنی یا محکم سینه زدن عده ای فیلم بگیرد و پخش کند،این قابل قبول نیست، بعد ممکن است اصلا یک نفر راضی نباشد که از او فیلمبرداری شود، این نکات را باید رعایت کرد تا هیات جاندار و قوی و ریشه دار شود، حفظ حرمت و حریم از جمله همین خط قرمزها است.
-آخرین باری که از نفس تان ترسیدید؟ از خود خودتان ترسیدید کی بوده؟
معمولا هر وقت می خواهم جلسه را شروع کنم، دست در جیبم می کنم و می اورم بیرون دستهای خالی ام را به خودم نشان می دهم، می گویم ارباب! من هیچی ندارم، دستم خالی است، شده تاحالا که یک چوب هایی هم خورده باشم، مثلا یک وقتهایی به خیال خودم آماده آماده بوده ام، یک صفحه هم شعر داشتم، تا آمده ام بخوانم از رو بخوانم، آمده ام بگویم “بسم الله الرحمن الرحیم” …نتوانسته ام، بسم الله را نتوانستم از حفظ بخوانم، این طور قفل شده ام
چرا؟ دلیلش چه بود از نظرخودتان؟
مال غرور بوده است، همون موقع سروته کرده ام و گفتم : خدا! ما هیچی ندارم! غلط کردم، ماها همیشه باید بترسیم، چون مردم اگر به ما احترام می گذارند بخاطر پول و صدا و قیافه نیست، فقط بخاطر سیدالشهدا(ع) است که به ما احترام می گذارند، ما هم باید بخاطر امام حسین(ع) به مردم احترام بگذاریم، مردم ما با هرکسی قهر کنند، با امام حسین(ع) قهر نمی کنند، حساسیت بزرگ مردم ما سید الشهدا(ع) است، خوب است رجال سیاسی این نکته را خوب بدانند.
-آقای کریمی! به نظرتان شما بیشتر طرفدار دارید یا محمدرضا گلزار و بهرام رادان مثلا؟
جواب دادن به این سئوال چه نفعی دارد؟ چه دردی دوا می کند اعلام میزان طرفداران؟ خیلی از آقایان هنرپیشه ها دوست من هستند، هیات می آیند، با آنها سلام و علیک دارم، مثلا با آقای پرویز پرستویی رفیق هستیم، من خودم هم طرفدار آقای پرستویی هستم، ولی جنس طرفدارها با هم فرق می کند، یک وقت هست کسی را بخاطر یک موضوع مقدس دوست دارند، مثلا طرفداران آقای بهجت چقدر است یا طرفداران یک ورزشکار خیلی معروف؟ برای یک طرف، برد و باخت است و کندن صندلی های ورزشگاه است! ولی در مورد حضرت آیت الله نمی توانید بگویید برد یا باخت؟ چون ایشان همیشه در حال تعالی و رشد بوده اند، البته باید شهرت و محبوبیت را از هم تفکیک کنیم، اوباما هم مشهور است، هیتلر هم مشهور است، ولی اینها منفور هستند، مهم این است که امام زمان(عج) یک نفر را دوست داشته باشد، اگر امام زمان(عج) کسی را دوست داشته باشد همه دنیا هم اون آدم را دوست نداشته باشند، مهم نیست.به رفقای هنرمند و هنرپیشه ام عرض کرده ام بارها که کاری کنید که امام زمان(عح) از شما راضی باشد، محبوبیت توی بعضی عرصه ها اصلا مهم نیست، نگاه کنید مثلا در فوتبال، هی می گویند فلان مربی را بیاورید، وقتی که تیم می بازد، روی سکوها می گویند “حیا کن، رها کن”
-بهترین سریال تلویزیون از نظر حاج محمود کریمی؟
سریال مختار را دیدم که خیلی خوب بود، علت اینکه سریال مختار به دل نشست، من ده روز پیش آقای فرهاد اصلانی از بازیگران مختار را دیدم، به او گفتم که دلیل اینکه این سریال به اصطلاح گرفت این بود که هرکس بخواهد نقشی را بازی کند، باید یک روز و یک هفته و یک ماه در قالب نقش فرو برود و تمرین کند، اما در مورد مختارنامه همه بازیگرانش ، به خصوص بازیگران نقش مثبت مثل آقای رویگری و عرب نیا و ..یک عمر گفته اند “حسین”، از بچگی با فرهنگ عاشورا و کربلا آشنا بوده اند، شنیده اید و یک عمر می گفتند اگر من کربلا بودم از امام حسین (ع) دفاع می کردم و …وقتی با این حس ها و این سابقه ذهنی، نقش را بازی کردند، کار دلچسب تر و بهتر از کار درمی آید.
مختارنامه برایتان بهترین سریال تلویزیون بود؟
شاید از جوابی که می خواهم بدم، خنده تان بگیرد، ولی سریال “روزی روزگاری ” را خیلی دوست دارم، اینکه یک خانمی با یک رفتار ساده و الهی از یک دزد، یک رزمنده می سازد،یا مثلا سریال هزاردستان را هم همینطور، ولی واقعیت اش این است که سریال های الان را خیلی دوست ندارم، تعداد سریال ها زیاد شده و فرصت ندارم همه را ببینم، یکی از مشکلاتی که سریال دیدن برای آدم درست می کند این است که وقتی سه قسمت را می بینی، باید همه اش را ببینی و اگر نگاه نکنی، آن قسمت هایی را که دیده ای، هدر می رود، مثلا این سریال هایی که اخیرا جوانها می بینند، مثل لاست که صد قسمتی است که شما مجبوری تا آخرش نگاه کنی و این نقشه است، سریال های ما باید سریال هایی باشند که در آن معرفت و معارف باشند، رسانه باید معرفت را انتقال دهد، من یک بار به آقای مهندس ضرغامی صحبت می کردم، گفتم رسانه ملی اگر معرفت را نرساند که کار خودش را انجام نداده است که ایشان هم موافق بود، یادم هست که یک بار پروفسور مولانا هم در یک برنامه می گفت رسانه یعنی معرفت، مثل مسجد و هیات، رسانه ایده ال یعنی این.
یعنی می گویید تلویزیون باید همیشه روضه پخش کند و هیات نشان بدهد یا رسانه معرفت گرا باشد؟
نه اصلا، من نمی گویم که تلویزیون همیشه روضه پخش کند، بعضی وقت ها اصلا جایش نیست که روضه پخش کند، یک بار به من گفتند که شما چهل دقیقه آنتن زنده داری، گفتم من می خواهم روضه حضرت ابوالفضل (ع) بخوانم در صورتی که آن شب شهادت حضرت زهرا(س) بود، این کار را می شود در هیات کرد، باید یک توضیحی بدهی و بعد هردو روضه را بخوانی ، اما نمی شود این کار را در تلویزیون کرد، به همین خاطر عذرخواهی کردم و گفتم من نمی خوانم و جایش نبود.
مهمترین انتقاد حاج محمود کریمی به سریال های تلویزیون؟
مشکلی که در سریال ها داریم این است که گاهی به اعتقادات مردم بی احترامی می شود، مثلا همه آدم های چادری فقیر نیستند و همه آدم های فقیر هم چادری نیستند، چرا این تصویر در تلویزیون ما وجود دارد؟ من می دانم که الان قشر متدین ما از این تصویری که ساخته می شود، ناراحت هستند، شما دستفروش های خیابان را ببینید، اینها چادری هستند؟ محجبه ها منظورم هست نه الزاما چادری، متاسفانه اکثر سریال ها داستانش ازدواج یا طلاق است، مضمونش تکراری است، اگر هم بخواهند موضوعی فرهنگی یا الهی را ترویج کنند، آنقدر نقش فلان خانم را پررنگ می کنند که همه چیز تحت الشعاع آن قرار می گیرد،مثلا واقعا “قطام” آنقدر نقش داشت زمان امیرالمومنین(ع)؟ زنهای مختار واقعا اینقدر و به این پررنگی در تاریخ نقش داشتند که نشان داده شد؟
و در مورد فیلم های دفاع مقدس؟
فیلم “دیده بان” را اخیرا دیدم، فیلمی از آقای حاتمی کیا، جنس حرف زدن ها و رفتارها “خودش” بود، همان چیزی بود که در جبهه ها دیده و شنیده ایم، نه یک مقدار کمتر، یک بیشتر، واقعی واقعی بود، در جبهه “حاجی “داشتیم اما نه اینقدر!! توی این فیلم هایی که ساخته می شود همه به هم می گویند حاجی ، سید! همه یا سید هستند یا حاجی ، همه هم ژل زده اند سرشان! واقعا اینطور نبود، در جبهه بچه ها همدیگر را “برادر،اخوی یا داداش ” صدا می کردند، بعد این لفظ ها را هم محاوره ای می گفتند نه رسمی، مثلا “برادر” می شد “بردر!” این چیزها ، این نوع واقع نمایی ها در فیلم های دفاع مقدس ما نیست، یا مثلا سریالی مثل هزاردستان، واقعی بود، نوع صحبت کردن، رفتار و بازی بازیگران واقعی و به اندازه بود، مثلا بازی آقای محمدعلی کشاورز و دوبله ای که آقای منوچهر اسماعیلی کرده بودند، دقیقا همان چیز واقعی بود و همین ها بیینده ها را جذب می کرد و کار شیرین می شد.
مردم چه وقت از رسانه ها راضی می شوند؟ اصلا می شود مردم کاملا از یک رسانه، مثلا رسانه ملی کامل راضی باشند؟
مردم با دیدن واقعیت و روایت واقعیت به رسانه ها دلگرم می شوند، همه اینها به هم مربوط است، می ترسم یک مثال بزنم که فردا بگویند مداح اهل بیت(ع) در کار تخصصی خودروسازها دخالت کرد، ولی اینها را باید گفت، من روضه خوان هستم ولی ماشین سوار می شوم یا نه ؟! در حرفهایم نباید از زندگی و مشکلات مردم بگویم؟ شما یک ماشین صفر ثبت نام می کنید، نمایندگی می گوید صندلی فابریک می خواهی یا معمولی؟ صریح می گویند ماشین را تحویل گرفتی حتما رادیاتورش را عوض کن، چرا؟؟ مردم چه گناهی کرده اند خوب؟ یا یک گروهی ماشین وارد می کنند، خوب پس چرا کارخانه تولید ماشین درست کرده ایم اگر قرار باشد وارد کنیم؟ این چیزها برای مردم روشن نیست، در روضه ما باید دردل مردم را هم بگوییم، پراید مگر مال کارخانه کیا نیست؟ آیا الان هم کیا، پراید می سازد؟ چرا مردم ما همچنان باید سوار پراید شوند؟ یک روز سمند را می کشیم، کوتاه می کنند، یک روز پخ (!) می کنند، یک روز چراغش را عوض می کنند، هی هم رویش شماره و اسم می گذارند، چرا ماشین خوب و با کیفیت به مردم نمی دهید؟، یعنی طرف با زن و بچه اش می خواهد برود مسافرت، نباید امنیت داشته باشد؟ این حق مردم ما است، مثال خیلی ساده تری بزنم، دنده اتوماتیک برای ماشین، حق مردم ما نیست؟ چرا باید مردم ما در این ترافیک با این کلاج و دنده گرفتن، مشکل عصبی پیدا کنند و آرتروز بگیرند و ..، کجای دنیا مردم باید برای گرفتن یک ماشینی با این کیفیت ها باید در صف بایستند؟ اینها شاید از نظر خیلی ها خیلی حاشیه ای باشد، اما من که با مردم سروکار دارم، می گویم که اینها چیزهای ساده ولی بسیار مهمی برای مردم است، مردم به این چیزها توجه می کنند نه حرفهای سیاسی قلبمه و سلمبه، چرا بعضی وقتها فکر می کنیم قیم مردم هستیم؟ مردم ما خیلی آدم های با حیایی هستند، حتی بی حیاهای ما هم ته چنته شان حیا دارند، این همه مقام معظم رهبری گفتند به مشکلات مردم برسید، باز جناح های سیاسی گردن هم می اندازند و پی رفع مشکلات اساسی مردم نمی روند،
این نوع مشکلات مردم را در هیات هم می گویید؟
-من از ترافیک و مشکلات مردم و ..در هیات چه بگویم؟ مردمی که پای روضه می آیند که وارد کننده ماشین و مسئول ترافیک نیستند، الان در قالب مصاحبه می گویم، اگر در هیات از این حرفها بزنی، متهم می شویم به اینکه هیات امام حسین (ع) را برده ایم در حاشیه و ..
-پس چطور مسائل سیاسی را در هیات گفته می شود؟
خوب مسائل سیاسی فرق می کند، مسائل سیاسی به همه جامعه مربوط است، ولی مسئله ترافیک تهران که به آن کسی که از شهرستان آمده است در هیات ما که ربطی ندارد، می خواهم بگویم که من به عنوان یک مداح حق دارم بعضی وقتها از طرف مردم بگویم ” این چه وضع اش است؟” و انتقادی کنم،
-آقای کریمی، یکی از ماندگارهای شما “عشق یعنی انقلاب فاطمه” است، از حال و هوای سرودن و خواندن این شعر بگویید؟ یک چیزی که تاحالا درباره این شعر نگفتید را الان بگویید.
این شعر برایم یک اتفاق بود، من در بازار کار می کردم، سال ۷۴ برنج فروشی داشتم با یکی از دوستانم، در حال سرودن همین شعر بودم، یکهو آقای مهدی، شریکم گفت: حاج محمود! برنج رو ۲۸۰ تومن بدیم؟ موافقی؟ یهو تمام افکارم پریشان شد، کتم را برداشتم و به شریکم گفتم : حساب مرا بکن، من دیگر نمی توانم این کار را ادامه بدهم، همان لحظه برنج فروشی را کنار گذاشتم، ترک موتور یکی از دوستانم نشستم و کاغذ را چسباندم به شانه هایش و شروع کردم ادامه شعر را نوشتن، روی موتور، در حین حرکت، البته نه اینکه کار را کلا بگذارم کنار، ولی همان روز برنج فروشی را کنار گذاشتم، چون هر لحظه هی زنگ می زنند و قیمت می گویند و می پرسند، این کار باب من نبود، آن شعر لطف حضرت زهرا(س) بود که آن شعر سروده شد.
بهترین صله ای که تاحالا گرفته اید ؟
-بهترین صله را از حرم امام رضا(ع) گرفتم، پارسال مقداری از پولهای ضریح را به عنوان صله به من دادند، هر کدام از این اسکناس ها یک داستانی دارد، روی بعضی هاشون حاجت نوشته بودند، مثلا روی یک دوهزارتومنی نوشته بود: یا امام رضا! من بچه دار نمی شوم، شوهرم می خواهد مرا طلاق بدهد، یک اسکناس دیگر نوشته بود: امام رضا جون! من بچه دار شدم با دعای شما، یک اسکناس دیگر دارم که رویش نوشته بودند : یک خطایی کرده ام، یک کاری کن آبرویم نرود! این چند اسکناس خیلی برایم ارزش دارد و هروقت دلم بگیرد، نگاهشان می کنم.
تعطیلات عید را چه می کنید؟
-سه چهار روز اول عید، تهران خیلی خوب می شود، خلوت می شود، شهرستان می شود! هنوز تصمیمی برای تعطیلات عید نگرفته ام.
و حرف آخر؟
ممکن است بعضی ها از حرفهای من ناراحت شده باشند، البته من از کسی اسمی نبردم، انصافا فکر کنند، اگر حرف بدی زدم، عذرخواهی می کنم ولی اگر حرفم درست بود، کمی فکر کنند، انشاءالله سال پربرکتی باشد سال بعد، وضع مالی و اقتصادی مردم خوب شود ، چیزی که می خواهم برای حرف آخر بگویم این است که دعا برای فرج امام زمان(عج) را فراموش نکنیم، دعای واقعی و از ته دل،اگر امام زمان(عج) بیایند همه راحت می شویم، همه زندگی می کنیم، همه مشکلات حل می شود، حیات طیبه، هرجا که حال خوبی پیدا می کنیم، باید برای امام (عج) دعا کنیم، امام زمان (عج) از ما فراری نیست، این ما هستیم که آمادگی ظهور را نداریم، خانه هایمان، دل هایمان، حتی موبایل هایمان آماده ظهور نیست، اگر امام زمان(عج) بیایند چه برنامه ای در شان ایشان از تلویزیون می تواند پخش شود؟ بعضی وقتها یادمان می رود کسی در دنیا است که ما به یمن او روزی می خوریم و زندگی می کنیم و دعایمان می کند و او تنها و غریب است، نعمت بزرگی که امروز داریم وجود مقام معظم رهبری است، شما حرفهای ایشان را ببینید، یک حرفش دعوت به خود نیست، همه اش دعوت به خداست، دعوت مسئولین به خدمتگزاری به مردم بوده است، انشاءالله به آبروی امیرالمومنین(ع) سال جدید، سال خوب و کم حادثه ای باشد و انقلاب مان به منزل جدیدی برسد.
این سروده حاج محمود کریمی خطاب به برخی از مسئولین نگاشته شده است .
چند ماهی است در صدا سیما / آمده طنز پرطرفداری
در حقیقت سیاسی و کمدی / گریه دار است و خنده بازاری
جای اسم و مقام و حرف رکیک / بین برنامه بوق باب شده
جای لفظ فلان فلان قدیم / بوق ممتد ولی حساب شده
اگر اهل سیاست و ذوقی / من هم امروز حرف ها دارم
و چه خوب است در سخن جای / بعضی الفاظ بوق بگذارم
آی آقای بوق خالی بند / بوق ها را نریختی به حساب
بوق سهم عدالتت پس کو / مسکن بوق بی حساب و کتاب
همه بی کار و داده ای به یکی / چند پست کلیدی اهدائی
بزن از حلق مردم مظلوم / بده بوقندیار بوقائی
مانده ام بوق از کجا آمد / روی فرمان چرخ تو جا شد
مثل دوران بوق در بر تو / بوق پیدا شد و "هویدا" شد
دوستم با تو گفت از در لطف / درد خود با خلوص درمان کن
بوق بیرون فتاده ات دیدند / زشتی بوق خویش پنهان کن
طفلکی حرف بد نگفته به تو / اصلا این حرف را بزن تو به من
من اگر با تو حرف بوق زدم / بوق من را خودت بیا بشکن
یاد داری که بوق قبل از تو / بوق ها را شنید و کرد انکار
بس که هشدار را ندیده گرفت / منحرف شد ز راه و زد به چنار
شطّ رنج است ضربه ی حداد / بعد هر ضربه کیش و مات حدید
مرد باید که حرف حق بزند / هرکه عاش سعید مات سعید
گفتگو: بهمن هدایتی
» بازگشت |
تاریخ : 4 آذر 1403 |
توسط : admin2 |
بازدیدها : 4 734 |
نظرات : 1
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.