بانک اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام
بانک اشعار شهادت امام محمدباقر علیه السلام
بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر(ع)
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر(ع)
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر(ع)
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم
هماره قصه مظلومیاش به خاک بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
اى صبر مطلق، گشتهاى بى تاب از چه؟
اى کشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه کم کم آب گشته
بنگر که صادق از غمت بى تاب گشته
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
تفسیر دشت کربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه کردى
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
دارِ فانى را وداعى خسته داشت
زیر لب نامى گران، پیوسته داشت
آخر الامر از تب و تاب ممات
داد ذکر وا حسینایش نجات
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
ای همصدای کودکان، همبازی بنت الحسین
کی می زنی دل را صلا، ای یادگار کربلا
ای آنکه بین حجره ات، در لحظه های آخرین
ذکرت حسین و کربلا، ای یادگار کربلا
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
کسی که بود شکافندهی تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول الله
وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
شهادت مظلومانه شمع هدایت و پنجمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
عکس, تصویر, شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
اى مهر دل فروز، در آسمان علم
وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم
اى حجت خدا، ما را شفیع شو
در روز واپسین، یا باقرالعلوم
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای به آه تو سوز جگر، همراه)
ای به آه تو سوز جگر، همراه
ایهـا الباقـر یابن رسـولالله
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
شعله بر جانت از زهر کین افتاد
سر فرزندت صـادق سلامت باد
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
ای که عمری شد خون جگر قوتت
فاطمــه گردیـد دنبــال تابــوتت
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
شیعه میگیرد دائم سراغ تو
از مـزار بیشمع و چـراغ تو
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
تو بلاهـا در کـرب و بـلا دیدی
مجلس شام و تشت طلا دیدی
ایها المظلوم سیدالمسموم
****
بر تـو مـیگریم پسـرِ زهرا
که بود داغت بر جگرِ زهرا
ایها المظلوم سیدالمسموم
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
________________________________________
(2)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای ولــیّالله داور، السـلام)
ای ولــیّالله داور، السـلام
ای سلامت از پیامبر، السلام
حجّت خلاق اکبـر، السلام
زادۀ زهـرای اطهر، السلام
السلام ای باقـر آلرسـول
چارمین فرزند زهرای بتول
****
ای نبی بـر تو فرستاده سلام
وی به زینالعابدین، ماه تمام
هفتمین معصومی و پنجم امام
مکتبت تا صبح محشر، مستدام
تیغ نطقت میشکافـد، علم را
روح میبخشد مرامت، حلم را
****
ای سـلام ذات حـیّ داورت
بر تو و نطـق فضیلتپرورت
علم آرد سجده بر خاک درت
حلم گردیده است بر دور سرت
نسل نوری هم ز باب و هم ز مام
خـود امام و مـادرت بنـت الامام
****
کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟
تو هم از نسل حسینی، هم حسن
تو امـامت را روانـی در بـدن
ای ولایـت را چـراغ انجمـن
علم تو، علـم خداونـد جلیل
وحی باشد بر لبت بیجبرییل
****
از درخـت علم، بَـر داریم ما
وز تو صد دریا گهر داریم ما
بس حـدیث معتبـر داریم ما
از شما کی دست برداریم ما؟
یابن زهرا سر برآور باز هم
«جابر جُعفی» بپرور باز هم
****
یابن زهرا گر چه با بغض تمام،
حرمتت گردید پامال «هشام»،
بر تنت آزار آمد صبح و شام،
تو امامـی، تو امامی، تو امام
نور از هر سو که خیزد، دیدنی است
چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟
****
تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیدهای
تو تن بیسر به صحرا دیدهای
گـردن مجـروح بابا دیدهای
بر فراز نیـزه سرهـا دیدهای
کاش میدیدم چه آمد بر سرت
یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟
****
تو چهلمنـزل اسارت دیدهای
از ستمکاران جسـارت دیدهای
خود عزیزی و حقارت دیدهای
تشنگی و قتل و غارت دیدهای
چارساله، کـوه ماتم بردهای
مثل عمه، تازیانه خوردهای
****
شـام بـود و مجـلس شوم یزید
چشم تو چوب و لب خشکیده دید
گـه سکینه ناله از دل میکشید
گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید
چشم بر رگهای خونین دوختی
سـوختی و سـوختی و سوختی
****
ای دل شیعـه چـراغ تــربتت
دیدههـا دریـای اشک غـربتت
سالهـا بـر دوش کـوه محنتت
روز و شب پامال میشد حرمتت
ظلم دیـدی در عیـان و در خفا
تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا
****
ای به جانت از عدو رنج و عذاب
هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب
قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب
قبــر بـیزوّار تــو، در آفتــاب
وسعت صحن تو مُلک عالم است
لالۀ قبـر تو اشک «میثم» است
از صیام تا قیام 5 – غلامرضا سازگار
________________________________________
(3)
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (دل دیوانه من گشته گریزان امشب)
دل دیوانه من گشته گریزان امشب
شده در وادی غم بی سر و سامان امشب
به امیدی که برد ره به بیابان بقیع
سر نهاده است به هر کوی و بیابان امشب
می رود تا که ببیند به کجا دردل خاک
پیکر حضرت باقر شده پنهان امشب
بشتابید در آن مدفن بی شمع و چراغ
کند از آتش دل شمع فروزان امشب
سبط سبطین نبی با تن مجروح ز کین
شده بر جده خود فاطمه مهمان امشب
اثر زهر به زین تعبیه بر پیکر او
داده بر زندگی اش یکسره پایان امشب
امشب دلت را راهی مدینه کن ، با چشم دل نگاه کن ببین بقیع زائر ندارد . امام باقر عزاداری ندارد ، قربان قبر بی شمع و چراغ تو ، امشب دل شیعیان مدینه است ، امشب هم ناله شوید باامام صادق ، امشب امام صادق کنار بستر بابا اشک می ریزد امام باقر (ع) فرمود : من امشب از دنیا می روم چون پدرم زین العابدین شربت آبی آورد و مرا به لقای حق تعالی بشارت داد1
آی دلهای کربلائی ، امام باقر در لحظات آخر بدست حجت خدا آب می آشامد اما فدای جد مظلومش حسین ، با لب تشنه میان گودی قتلگاه ، همه با هم صدا بزنیم حسین .
________________________________________
(4)
شناسه مطلب : 6401
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه راجعونم)
من ذاکر انا الیه راجعونم
من خاطرات جانگداز دشت خونم
در کربلا بودم صغیری پنج ساله
همراه بابایم مرا بردند اسیری
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند
در قتلگه جدم حسین را سر بریدند
آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود ، عاشورا را دیده ، قتلگاه را دیده امام باقر ، کوفه را دیده امام باقر، اما امروز مدینه یک پارچه غوغا بود ، مردم با سر و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن انداخته ، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند ، مردم
تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را ، اما دلهای آماده:
ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن مادرش چند نفربیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با همین حال صدا بزنید یا زهرا .
________________________________________
(5)
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (از کرببلا تو یادگاری)
از کرببلا تو یادگاری
چون خون شهید پایداری
بر نیزه سر حسین دیدی
بار غم او به جان خریدی
پرپر ز خرابه لاله دیدی
بی جان دل شب سه ساله دیدی
روز شهادت امام باقر است ، امروز بقیع خلوتِ ، فدای آن آقائی که امروز عزاداری ندارد اما مثل چنین روزی وقتی امام باقر به شهادت رسید مدینه یک پارچه ضجه وماتم شد .دوستان و شیعیان حضرت آمدند . شاگردان امام باقر عقب جنازه وا اماما می گفتند . امام صادق بر بدن بابا نماز خواند ، بدن مطهر امام باقر را بردند داخل بقیع کنار قبر پدرش زین العابدین دفن کردند، احترام کردند .
عرضه بدارم آقا بدن شما را شیعیان و دوستان بردند داخل بقیع دفن کردند اما کربلا به فدای آن بدنی که سه شبانه روز روی خاک گرم کربلا بود . بنی اسد بدن را نشناختند تا اینکه امام سجاد آمد بدنها را یک یک معرفی کرد فرمود : بنی اسد یک قطعه حصیر بیاورید ، بدن بابا را در میان حصیر گذاشت همینکه بدن را گذاشت داخل قبر دیدند بالا نیامد بین اسد نزدیک شدند دیدند آقا لبها را بر آن رگهای بریده گذاشته ، هی می گوید : بابای غریبم حسین .
________________________________________
(6)
متن روضه شهادت امام باقر(ع)و گریز به روضه کربلا (ذکر من سلام من کیست حضرت باقر )
ذکر من سلام من کیست حضرت باقر
خیلی امام باقر غریبه،غربت از این بالاتر این همه زائر می ره مدینه،ولی شب و روز شهادت امام باقر كه میشه،مدینه یه زائر نداره؛همه رفتند مكه،یه نفر نیست پشت بقیع براش گریه كنه،بیایید امشب غریب نوازی كنیم،خیلی غریبه امام باقر
حج من قیام من کیست حضرت باقر
اسوه ی تمام من کیست حضرت باقر
زمزم و مقام من کیست حضرت باقر
پنجمین امام من کیست حضرت باقر
می کند ز آیینم مهر او نگهبانی
ای به بندگی یکتا ذات حق تعالی را
تو یگانه فرزندی دو علی اعلا را
باقر العلوم هستی ذات پاک یکتا را
نی عجب اگر بخشد سائلت دو دنیا را
جان مادرت زهرا از درت مران ما را
بی تو در جنان عاشق بنده ای است زندانی
امروز روز شهادت یه آقایی بوده آی مردم كه دو سه سال بیشتر نداشت،یكی از شاهدهای كربلا بوده،هم سن و سال رقیه خانم بوده،امام باقر،همه ماجرای كربلا رو دیده
تو ز کودکی دائم محنت و بلا دیدی
با دو چشم معصومت ظلم بر ملا دیدی
راه شام طی کردی دشت کربلا دیدی
اهلبیت عصمت را زار و مبتلا دیدی
هر که این قصه شنیده است ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
هستی ما همه در کرببلا رفت به باد
چه به روز دل زینب که نیامد
گریز روضه رو بزنم،امشب تحویل بگیری،امشب بریم كربلا،اینقده،آقا رو این سم اذیت كرد،اما به هر سختی بود،حضرت رو اسبش تا جلوی منزل رسوند،خود حضرت به هر سختی بود پیاده شد،بچه ها ریختند دور بابا،بابا رو پیاده كردند،وارد خونه شد،آی مردم،اینجا اسب آقا صاحبش رو صحیح و سالم رسوند تا كنار خونه،دلت رفت آره،قربون این دل ها برم كه با یه اشاره جلوجلو میرن،ولی من یه اسب دیگه سراغ دارم
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طا قت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
حسین............
حالا که این قدر دلهاتون آماده شده بزار روضه کربلا بخونم از آخرین لحظات حضرت اباعبدالله بگم
وقايعنگار عمرسعد است ، اين قضيه را گفته است . میگويد من از حسينبنعلی
( عليه السلام ) تعجب میكنم كه هر چه شهادتش نزديكتر و كاربر او
سختتر میشد ، چهرهاش برافروختهتر میگرديد ، مثل آدمی كه به وصل نزديكتر
میشود . حتی میگويد در آن لحظات آخر ، هنگامی كه آن لعين ازل وابد سر
مقدسش را از بدن جدا كرده بود ، رفتم سراغ حسينبنعلی ( عليهمالسلام ) ،
چشمم كه به حسين ( ع ) افتاد ، آن بشاشت و روشنی چهرهاش ، آنچنان مرا
گرفت كه مردنش را فراموش كردم . لقد شغلنی نوروجهه جمالهيبته عنالفكرش
فی قتله . نوشتهاند اباعبدالله ( ع ) در حملات خود ، نقطهای را
انتخاب كرده بود كه نزديك خيام حرم باشد . به دو منظور : يكی اينكه
میدانست دشمنان چقدر نامرد و غير انسانند و اين مقدار حميت ندارند كه
لااقل بگويند ما با حسين ( ع ) طرف هستيم ، پس متعرض خيمهها نشويم .
میخواست تا جان در بدن دارد ، تا رگ گردنش میجنبد ، كسی متعرض خيام
حرمش نشود . حمله میكرد ، از جلو او فرار میكردند ، ولی زياد تعقيب
نمیكرد ، برمیگشت تا خيام حرمش مورد تعرض قرار نگيرد . منظور ديگر
اينكه میخواست تا زنده است اهلبيتش بدانند كه او زنده است . لذا
نقطهای را مركز قرار داده بود كه صدايش به آنها میرسيد . وقتی كه بر
میگشت و در آن نقطه میايستاد ، فرياد میكرد : « لا حول و لا قوش الا بالله
العلی العظيم ، » فرياد حسين عليهالسلام كه بلند میشد اهل بيت
سكونتخاطری پيدا میكردند . میگفتند آقا هنوز زنده است . امام ( ع ) به
اهل بيت فرموده بود تا من زنده هستم از خيمهها بيرون نيائيد ( اين حرفها
را باور نكنيد كه اهلبيت دائما بيرون میدويدند . ابدا . دستور آقا بود
كه تا من زنده هستم شما در خيمهها باشيد ) ، حرف سستی از دهانتان بيرون نيايد كه
اجر شما زايل شود ، مطمئن باشيد كه عاقبت شما خير است ، نجات پيدا
میكنيد ، خداوند دشمنان شما را بزودی عذاب خواهد كرد . آنها اجازه
نداشتند كه بيرون بيايند و بيرون هم نمیآمدند . غيرت حسينبنعلی (
عليهماالسلام ) اجازه نمیداد ، غيرت و عفت خود آنها نيز اجازه نمیداد كه
بيرون بيايند . لذا صدای امام ( ع ) را كه میشنيدند : « لا حول ولاقوش الا
بالله العلی العظيم » اطمينان خاطری پيدا میكردند . چون امام ( ع ) بعد
از وداع كردن يك يا دو بار ديگر نيز آمده بودند و خبر گرفته بودند اين
بود كه اهل بيت امام ( ع ) هنوز انتظار آمدن ايشان را داشتند . در آن
زمان اسبهای عربی را برای ميدان جنگ تربيت میكردند ، چون اسب حيوان
تربيت پذيری است . وقتی كه صاحب آن كشته میشد ، عكسالعملهای خاصی از
خود نشان میداد . اهل بيت اباعبدالله ( ع ) در داخل خيمه هستند ،
منتظرند تا شايد صدای امام ( ع ) را بشنوند و يا يك بار ديگر جمال آقا
را زيارت كنند ، يك مرتبه صدای همهمه اسب اباعبدالله ( ع ) بلند شد ،
به در خيمه آمدند ، خيال كردند آقا آمده است ، يك وقت ديدند اسب آمده
در حالی كه زين آن واژگون است . اينجا بود كه اولاد و خاندان اباعبدالله
( ع ) فرياد واحسيناه ، ! وا محمدا ! را بلند كردند و دور اسب را گرفتند
( نوحهسرايی طبيعت بشر است ، انسان وقتی میخواهد درد دل خود را بگويد ،
بصورت نوحهسرايی میگويد ، آسمان را مخاطب قرار میدهد ، حيوانی را
مخاطب قرار میدهد ، انسان ديگری را مخاطب قرار میدهد ) ، هر يك از
افراد خاندان اباعبدالله ( ع ) بنحوی
نوحهسرايی را آغاز كردند . آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق
گريه كردن نداريد ، من كه مردم ، البته نوحهسرايی كنيد . در همان حال
شروع به گريستن كردند .
نوشتهاند حسين بن علی عليهما السلام دختری دارد بنام سكينهخاتون كه خيلی
هم اين دختر را دوست میداشت. او بعدها زن اديبهعالمهای شد و زنی بود كه
همه علماء و ادباء برای او اهميت و احترام قائل بودند . اباعبدالله (ع)
خيلی اين طفل را دوست میداشت . او هم به آقا فوقالعاده علاقمند بود .
نوشتهاند اين بچه بصورت نوحهسرايی جملههايی گفت كه دلهای همه را سوزاند
. بحالت نوحهسرايی ، اسب را مخاطب قرار داد كه : يا جواد ابی هل سقی
ابی ام قتل عطشانا ؟ ای اسب پدرم ! پدر من وقتی كه رفت تشنه بود آيا او
را سيراب كردند يا با لب تشنه شهيد كردند ؟ اين در چه وقت بود ؟ در
وقتی بود كه اباعبدالله ( ع ) از روی اسب به روی زمين افتاده بود .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم .
سند روضه فوق کتاب حماسه حسینی جلد اول از شهید مرتضی مطهری می باشد صفحه 86-88
________________________________________
(7)
متن روضه شهادت امام باقر(ع) (از خرابه می گذشتم منزلم آمد به یاد)
از خرابی می گذشتم منزلم آمد به یاد
تو رو خدا اینجور نیست،قربون دلت برم آقاجان،قربون صفای دل شما عزادارای امام باقر ،یكی از دوستان خوب اباعبدالله الحسین می فرماید:شهادت امام باقر،طلیعه دار مُحرمه،شهادت امام باقر كه میرسه،بوی عاشورا میآد،آی حسین،ما جاموندیم،همه كربلایی ها رفتند عرفه كربلا،خیلی مونده حالا،اما میشه خوند
باز این چه شور است،كه در خلق عالم است
حسین.......
اگه بدونی این حسین گفتنت چیكار میكنه،مادرش میگه جان،حسین........
از خرابه می گذشتم منزلم آمد به یاد
دست و پا بشکسته ای دیدم دلم آمد به یاد
در میان باغ دیدم جمع گلها گرد هم
اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد
مگه یادم میره،زیر اون خیمه نیم سوخته،عمه ام همه ی مارو جمع كرد،همه ی ما مثل جوجه های پر شكسته،سرهامون رو زیر بال و پر هم دیگه برده بودیم،آروم آروم گریه میكردیم،آخه عمه ام گفته بود بلند بلند گریه نكنید،همه ی اینها یه طرف،اما اونی كه باقرالعلوم رو میكشه،اینه،همه شهادت ها یه طرف،جسارت ها یه طرف،كتك ها یه طرف،ریسمان ها و زنجیر ها،تازیانه ها یه طرف،اون نیمه شب توی خرابه یه طرف،یه همبازی داشتم،هر چی گفتم عمه جان رقیه،اینقده گریه نكن.آخه شما كه نمی دونید،شما ها كه خبر ندارید اینها كی بودند
طفلك بی تاب را هم می زدند
كودك در خواب را هم می زدند
آی كربلا.......حسین..........
________________________________________
(8)
شعر شهادت امام باقر(ع) (سلام مــــــــــــا به بقیع و بُـــقاع ویرانش)
سلام مــــــــــــا به بقیع و بُـــقاع ویرانش به آن حریم که بـــاشد مَلَک نگهبانش
سلام مــــــــــــــا به بقیع آن تجسُّم غربت گواه بـــــــــــــر سخنم تربت امامانش
بقیع تـــــــــربت پاک چهار معصوم است چهـــــــار نور خدا می دَمَد ز دامانش
یکی است حضرت باقر از آن چهار امام کـــــه داغ او زده آتش به قلب یارانش
غـــریب اوست که در موسم زیارت حجّ مدینه و آنهمه زایر که هست مهمانش
شب شهــــــــــــــادت او یک نفر نمیماند کــــه اشک غم بفشاند به قبر ویرانش
شهـــید شـــــد ز جــــور هشام آن مظلوم زهــــرتَعبِیه درزین که آب شد جانش
[ سیّد رضا مؤیّد ]
________________________________________
(9)
شعر شهادت امام باقر(ع) (نشسته بر رُخ غبار عز)
نشسته بر رُخ غبار عزا، گشته به دلِ شیعیان ظاهر(2)
به دست دشمن ز زهر جفا، کشته گردیده حضرت باقر
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا(2)
ز اشک و خون چشم اهل و ولا، زین عزا و مَحَن گشته طوفانی
رود اکنون زین مصیبت و غم، خانۀ دلِ ما رو به ویرانی
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا(2)
چه حزن انگیز از مدینه رسد با نوای عزا آه غربت او
ببر گلهای سرشک مرا ای صبا ز وفا سوی تربت او
مدینه شد همچو کرب و بلا دریغا و آه و واویلا (2)
________________________________________
(10)
شعر شهادت امام باقر(ع) (سر تا سر مدینه را ماتم گرفته)
سر تا سر مدینه را ماتم گرفته از داغ باقر العلوم عالم گرفته
یا سیّدی یاابن الحسن آجَرَکَ الله (2)
از این مصیبت عظیم آه و واویلا امام صادق شد یتیم آه و واویلا
یا سیّدی یا ابن الحسن آجرَکَ الله (2)
آن کس که ختم الانبیاء داده سلامش شد پاره پاره جگر از زهر هشامش
یا سیّدی یا ابن الحسن آجرَکَ الله (2)
در هفتم ذی حجّه خون قلب زهرا شد امام باقر کُشته از ظلم اعدا شد
یا سیّدی یا ابن الحسن آجرَکَ الله (2)
________________________________________
(11)
شعر شهادت امام باقر(ع) (بسرمی پرورانم من هوای حضرت باقر)
بسرمی پرورانم من هوای حضرت باقر به دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر
ز عشق جان من بر لب رسیده کس نمی داند که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر
چنان بگرفته علمش آفاق را یکسر که پیچیده در این عالم صدای حضرت باقر
پیمبر گفت با جابر که خواهی دید باقررا سلام از من رسان آنگه برای حضرت باقر
به رستاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر برو در سایه ظل همای حضرت باقر
جلال و شأن آن امام پاک بازان نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر
عبدالحسین رضائی
________________________________________
(12)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای نعمت ولایت تو بهترین نِعَم)
ای نعمت ولایت تو بهترین نِعَم ولی لطف بینهایت تو شامل امم
هم کاشف الغمومی و هم باقر العلومی هم چشمه کمالی و هم منبع حکم
ای آنکه گفت خواجه اَسری ترا سلام بپذیر هم سلام من خسته از کرم
وا حسرتا که کشته زهر جفا شدی از کینه هشام تو ای شاه محتشم
دشمن پی اذیّت تو قد نموده راست چندانکه شد زکثرت غم قامت تو خم
تأ ثیرزهر تعبیه در زین بپای تو بگسیخت تارو پود وجود ترا ز هم
ای خفته در بقیع که قبرت بود خراب جانها فدای غربتت ای کشته ستم
پیوسته در عزای تو و بر مزار تو
چشم کبود چرخ ببارد سرشک غم
________________________________________
(13)
شعر شهادت امام باقر(ع) (به دوران هشام کفر آیین)
به دوران هشام کفر آیین بسی محنت کشید آن خسرو دین
هشام از شام ، عدوان و بیداد برای اسب او زینی فرستاد
چو جا بگرفت بر زین قطب پنجم ز غم هم چرخ لرزان شد هم انجم
به روزی هفتم ذی الحجه آن شاه نهان گردید ، زیر ابر چون ماه
از این ماتم هر آنکس در فغان است زاهوال قیامت در امان است
________________________________________
(14)
شعر شهادت امام باقر(ع) (یارب به شکافنده علمت باقر)
یارب به شکافنده علمت باقر کانوار تو از جبین پاکش ظاهر
آن را که سعید خوانده ای از اوّ ل مگذار که تا شقی شود در آخر
________________________________________
(15)
شعر شهادت امام باقر(ع) (من ذاکر انا الیه الراجعونم)
من ذاکر انا الیه الراجعونم من خاطرات جانگداز دشت خونم
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند در قتلگه جدّم حسین را سر بریدند
________________________________________
(16)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای فروزان گوهر پاک بقیع)
ای فروزان گوهر پاک بقیع گل پرپر شده در خاک بقیع
کربلا را دیده ای از کوفه تا شام ای شهید از اثر زهر هشام
________________________________________
(17)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای نور خدایی از جبینت ظاهر)
ای نور خدایی از جبینت ظاهر وی یاد تو پیوسته مرا در خاطر
از آتش زهر آب شد پیکر تو جانها به فدایت ای امام باقر
________________________________________
(18)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای امامی که به حق ، پنجم انوار هدایی)
ای امامی که به حق ، پنجم انوار هدایی باقر کنز علوم و پسر آل عبایی
سبط سبطین محمّد گل بستان رسالت نور چشم علی وفاطمه مرآت خدایی
زاده ی سید سجادی و خود فخر عبادی تهنیت گفته تورا همچورسول دو سرایی
خلق عالم به تو محتاج به دنیا و به عقبا شهریارا به تو آورده برون دست گدایی
مالک ملک وجودی وجود است زجودت چه شود گر نظری هم به سوی ما بنمایی
با چنین مرتبه و جاه و جلالت به چه جرمی دستگیر ستم طایفه ی بی سرو پایی
خون دلت کرده هشام از ستم وکینه و دیرین نتوانست ببیند به چنان فرّ و بهایی
زد شرر برتن غم پرور تو زهر هلاهل
کشتی عدلی و افتاده به گرداب جفایی
________________________________________
(19)
شعر شهادت امام باقر(ع) (امام با قرآن محبوب داور )
امام با قرآن محبوب داور وصی مصطفی فرزند حیدر
یکی از روزها در محضر عالم نشسته با هشام شوم کافر
شده ظلمت سرای آل مروان زنور آل پیغمبر منّور
روایت می کند شمس الحقایق امام صادق آن فرخنده اختر
که بود آن روز از ارباب دانش در آن محفل زصدها تن فزونتر
قضا را بود در آن بزم جمعی زگردان کمان دار دلاور
هشام از باقر علم نبی خواست که چون خنجر گذاران هنرور
در آن مجلس کند زورآزمایی شود مغلوب یا گردد مظفّر
عدو را آن عزیز مصطفی گفت که از سودای خام خویش بگذر
مرا بگذاشته دوران جوانی نیم اهل سلاح و تیرو خنجر
هشامش گفت باشند آل هاشم همه خنجر گذار و صاحب افسر
جوان و پیرشان در روز میدان نگردانند رو از فوج لشکر
چو بود آگاه آن فرزند زهرا زکید خصم غدّار ستمگر
بی تحکیم قد قامت به پا خاست کمان بگرفت در آن طرفه محضر
نشان بگرفت و برقلب هدف زد امیر ملک دین تیری دو پیکر
به فوق تیراول تیر دوم نشاند و خواست چندین تیر دیگر
به فوق یکدیگر افکند نه تیر مکّرر در مکّرر در مکّرر
به کاخ کفر کیشان لرزه افکند چو جدّش مرتضی در جنگ خیبر
به تحسینش به گوش آمد زهر سو طنین نعره ی الله اکبر
کمان بنهاد و برکرسی بر آمد چو بر اوج فلک خورشید خاور
هشام از درد می پیچید بر خویش چو مار زخم خورده بر دل و بر
به تندی گفت فرزند علی را شگفتی آفریدستی تو زیدر
خود اعجاز است این کارت هنر نیست ز مرز فکر هم باشد فراتر
تبسم کرد و با نرمی بگفتش جوابی نغز آن مولا و رهبر
نکردم درخور اعجاز کاری نه ظاهر گشته امری غیر باور
تو خود خواندی مرا از آل هاشم تو خود دانی منم فرزند حیدر
تو خود گفتی که باشد آل طاها همه صاحب لوا و عدل پرور
منم خود از تبار آل یاسین منم ریحانه ی زهرای اطهر
منمم سنگر نشین ملک توحید منم خود باقر علم پیمبر
منم مرد جهاد و خون و شمشیر منم دربرج دین تابنده اختر
منم وارث امام مجتبی را بود میراث من محراب و منبر
منم فرزند ثارالله مظلوم بود جدّم علی ساقی کوثر
منم فرزند سالار شهیدان که شد در کربلا در خون شناور
منم فرزند آن مولا که در شام به منبر زد به جان خصم آذر
منم باقر که باشم بعد سجاد به شهر علم سرمد چون علی دو
هشام از کین چون موج شد خروشان به حبسش داد فرمان آن ستمگر
ولی زد دست حق برجان باطل شرر زان روز تا فردای محشر
بیان و کلک مردانی رقم زد
به نام باقر این طغرای به دفتر
(محمّد علی مردانی)
________________________________________
(20)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ای دل ار خواهی سعادت را ز خلّاق جهان )
ای دل ار خواهی سعادت را ز خلّاق جهان شو بسوی حضرت باقر امام انس و جان
حجت دین خدا پنجم وصی مصطفی یادگار مرتضی آن رهنمای شیعیان
باقر علم نبی بحر علوم ایزدی از جلال و از مقام و دانش وعلم وبیان
زاده زین العباد زینت فزای دین حق وارث فضل و علوم خاتم پیغمبران
من چه گویم درمدیح آن که وصفش را چنان خاتم پیغمبران فرمود با علم البیان
گفت جابر زنده می مانی تو بعد مرگ من نور عینم را زیارت کن سلام از من رسان
آنکه در دانشسرایش همچو طفل ابجدی از کلامش عالمان را بهره باشد در جهان
تا زگمراهی رهاند گمرهان را زکرم سنگ می گوید سخن اشجار می گردد روان
چشمه آب حیات از لعل جانبخشش بود آن مسیحا دم به یک دم میدهد بر مرده جان
تا شود قدرش مسلم نزد زید ابن حسن کودک شش ماهه در گهواره بگشودی زبان
ای درصد افسوس کز ظلم عدو آن شاه دین عاقبت مسموم شد از ظلم و جور مشرکان
با همه قدر و جلالش کی ز خاطر می برد
روز عقبا کربلائی را به گاه امتحان
( نادعلی کربلائی)
________________________________________
(21)
نوحه دو دمه برای شهادت امام باقر و حضرت مسلم بن عقیل ,(حضرت باقر کُشته از زهر جفا شد)
حضرت باقر کُشته از زهر جفا شد (2)
مُسلم سر نورانیش از تن جدا شد
مدینه غوغاست ، محشر کبراست
آه و واویلا ، آه واویلا (2)
امشب بقیع خاموش و کوفه گشته خاموش
زهـــرا برای باقر و مسلم سیه پوش
مسلم بـــــــــــــه کوفه ، غریب و تنهاست
آه و واویلا ، آه و واویلا (2)
شاعر : احمد صالح
________________________________________
(22)
نوحه سبک سنتی برای شهادت حضرت امام باقرالعلوم و شهادت حضرت مسلم , (کشته شد از تیغ دشمن)
کشته شد از تیغ دشمن
شد فدا از زهر کینه
حضرت مسلم به کوفه
حضرت باقر مدینه
عاشقان آل عصمت – وا مصیبت وامصیبت
قلب باقرغرق خون شد
جسم مسلم پاره پاره
آن سر قبر پیمبر
این سر دارالاماره
عاشقان آل عصمت – وا مصیبت وامصیبت
باقر آل پیمبر (2)
کشته شد در ره داور
جسم مسلم در میان
کوچه ها افتاده بی سر (2)
عاشقان آل عصمت – وا مصیبت وامصیبت
________________________________________
(23)
نوحه شور برای شهادت امام محمد باقر (ع) , (شهید اشقیا منم )
شهید اشقیا منم باقر آل فاطمه
وارث کربلا منم باقر آل فاطمه
شاهد دشت لاله ها باقر آل فاطمه
به غصه آشنا منم باقر آل فاطمه
همقدم خون جگر باقر آل فاطمه
رنج و عزای کاروان باقر آل فاطمه
همسفر شام غم و باقر آل فاطمه
کوفه و کربلا منم باقر آل فاطمه
به روز کودکی اسیر باقر آل فاطمه
گشته به زنجیر جفا باقر آل فاطمه
یگانه یادگار از آن باقر آل فاطمه
قافله بلا منم باقر آل فاطمه
رنج اسارت مرا باقر آل فاطمه
عمه به جان خود خرید باقر آل فاطمه
به یاد غصه های او باقر آل فاطمه
کشته جان فدا منم باقر آل فاطمه
یک تنه بیش از همه او باقر آل فاطمه
ضربه تازیانه خورد باقر آل فاطمه
شاهد ناله های او باقر آل فاطمه
در دل نینوا منم باقر آل فاطمه
به کنج ویرانه شام باقر آل فاطمه
داغ سه ساله دیده ام باقر آل فاطمه
وارث این همه غمم باقر آل فاطمه
خون جگر از جفا منم باقر آل فاطمه
________________________________________
(24)
نوحه سینه زنی شهادت امام محمد باقر با سبک فاطمه یا فاطمه (س),(در درون سینه می سوزد دل شیدای من)
در درون سینه می سوزد دل شیدای من
ای خدا دریای خون شد سینه سینای من
همچو شمعی پیکرم از آتش و غم آب شد
کین زهر آلوده آتش زد زسر تا پای من
پاسخ زهرا چه خواهی داد فردا ای هشام
گر بپرسد شرح امروز مرا فردای من
از تو می پرسد به فردای قیامت مادرم
از چه کشتی یادگار روز عاشورای من
آخر ای بیداد گر من زاده پیغمبرم
کرده مدح من به قرآن خالق یکتای من
نیشها را نوش می کردم من از نیش قلم
از چه گشتی سد راه فکر روشن رای من
تشنه لب جان می دهم چون جد مظلومم حسین
تا به عالم زنده ماند شیوه آبای من
شاعر ژولیده می گوید به صد آه و فغان
در درون سینه می سوزد دل شیدای من
( ژولیده نیشابوری)
________________________________________
(25)
نوحه شهادت امام محمد باقر(ع) ,(قبر باقر بی چراغ است نور بارانش کنید)
قبر باقر بی چراغ است نور بارانش کنید
یادی از درد دل و غمهای دورانش کنید
شمع دل خاموش اگر شد پرتو افشانش کنید
شعله آهی بیارید و فروزانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نور بارانش کنید
یادی از درد دل و غمهای دورانش کنید
دل که مرد از بی غمی دیگر نمی ارزد به هیچ
زلف او را یاد آرید و پریشانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نوربارانش کنید
یادی از درد دل غمهای دورانش کیند
حرمت غم را نگهدارید ای دلدادگان
روز و شب گرد سرش گردید و مهمانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نور بارانش کنید
یادی از درد دل و غمهای دورانش کنید
نیست تاب چشم زخم آن ماه مهر افروز را
تا نبیند روی او را ماه پنهانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نوربارانش کنید
یادی از درد دل غمهای دورانش کیند
ای طبیبان ای شما با درد و درمان آشنا
نرگس او سخت بیمار است درمانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نوربارانش کنید
یادی از درد دل غمهای دورانش کیند
ماه گردون خواستار حرمت درگاه اوست
گر سراز فرمان بپیچد گوی چوگانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نوربارانش کنید
یادی از درد دل غمهای دورانش کیند
اختر شبگرد دارد آرزوی خدمتش
یک دو روزی خاک بوس کی جانانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نوربارانش کنید
یادی از درد دل غمهای دورانش کیند
کیست جانان حضرت باقر امام پنجمین
جان خود را از سر رغبت به قربانش کنید
قبر باقر بی چراغ است نوربارانش کنید
یادی از درد دل غمهای دورانش کیند
خفته در لبهای او صد چشمه آب حیات
کام خود را بهره ور از آب حیوانی کنید
شاعر : مجاهد پروانه
________________________________________
(26)
شعر شهادت امام باقر(ع) (بر باقر علم نبی ، جنّ و ملک گریان بود )
بر باقر علم نبی ، جنّ و ملک گریان بود
اندر عزای او به پا صد ناله و افغان بود
آن سرور و سالار دین ، فرزند زین العابدین
سرحلقه اهل یقین ، کز سوز سمّ نالان بود
ظلم هشام بی ادب ، افکند او را در تعب
عقل بشر زان تاب وتب ، وز آن جفا حیرا ن بود
چون بود طالب بر رضا ، گردید تسلیم قضا
تا شافع روز جزا ، او برگنه کاران بود
گر رفت زین بیت الحزن ، با صد غم و رنج و محن
اکنون چو بلبل در چمن ، مسرور هم خندان بود
آتش به جان ماسوا ، افتاده از این ماجرا
کان شاه از زهر جفا ، مقتول از عدوان بود
( قاضی زاهدی)
________________________________________
(27)
شعر شهادت امام باقر(ع) (آن گل که غمش اخگر داغ علم است)
آن گل که غمش اخگر داغ علم است
پژمرده گیش خزان باغ علم است
بر قبر امام باقرگر شمعی نیست
روشن به مزار او چراغ علم است
________________________________________
(28)
رباعی زیبا برای شهادت امام باقر(ع) (زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب)
زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب
همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب
امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون
مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب
________________________________________
(29)
شعر شهادت امام باقر(ع) (یاد دارم که کربلا بودم)
یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
یاد دارم که باب بیمارم
خون دل از عدوی کین می خورد
خواست جد من کند یاری
لیک ناگهان زمین می خورد
یاد دارم که بزم شرم یزید
خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم
عمه سر را به چوب محمل زد
یاد دارم که در خرابه ی شام
بر دلم کوه عقده ها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمهی من رقیه جا مانده
با رقیه چه گریه ها کردم
________________________________________
(30)
شعر شهادت امام باقر(ع) (باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر)
باقر علوم عا لم ، عا لم آ ل پیمبر
غربت و مظلومیت رو ، برده ارث از بابا حیدر
دلش از غصه گرفته ، غم و دردش بی شماره
غیر اشک چشم خیسش ، دیگه همدمی نداره
از شرار زهر دشمن ، آب شده پیکر خسته ش
غیر آه دل نداره ، مرحمی دل شکسته ش
یه کبوتر غریبه ، بی سر و سامونه حالش
می خواد پر بگیره اما ، سنگ غم خورده به بالش
پسرم بیا کنارم ، که دیگه رفتنی ام من
بیا تا برات بگم از ، ظلم و کینه های دشمن
به خدا یادم نمی ره ، اون همه ماتم و آزار
دشنام و سنگهای کینه ، خنده های سر بازار
مونده بود به زیر نعلِ اسبها لاله های چیده
روی نیزه های بی رحم ، می دیدم سر بریده
________________________________________
(31)
شعر شهادت امام باقر(ع) (تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود)
تنها تر ین غر یب دیار مد ینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به خدا بی قرینه بود
این خا نواده نسل نجات و هدایتند
او نا خدای پنجمی این سفینه بود
نا ن آور همیشة هر کو دک یتیم
بر شانه های خستة او جای پینه بود
آتش گرفته باغ دلش از شراره ای
سهم امام خستة ما زهر کینه بود
همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت
هفتاد و چند داغ شقایق به سینه بود
دشت نگاه او پُرِ گلهای اشک بود
یاد آور حکایت سقا و مشک بود
________________________________________
(32)
پيامک شهادت امام باقر(ع) (یک عمر سوخت قلب)
یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
________________________________________
(33)
پيامک شهادت امام باقر(ع) (انديده ديده ى گيتى)
نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا
كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
________________________________________
(34)
شعر شهادت امام باقر(ع) (یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم)
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شكسته
سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت
در سینه ما رفت و ما را دیدهتر ساخت
پنجم امام و هفتمین معصوم هستى
جانم فدایت پس چرا مسموم هستى
اى صبر مطلق، گشتهاى بى تاب از چه؟
اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه كم كم آب گشته
بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته
تو یادگار آخرینِ كربلایى
تو داغدار و دل غمینِ كربلایى
تفسیر دشت كربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى
تاریكى صحن تو بر غربت گواه است
شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است
اى كاش بر قبرت حرم سازیم امامم
بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم
آییم پابوس و تو را زوّار گردیم
ما بى كسان هم لایق دیدار گردیم
________________________________________
(35)
شعر شهادت امام باقر(ع) (گرچـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا)
گرچـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا
خـوب شـد،راحـت شـدم از غصّه هــای کــربـلا
روضـه خــوانِ کــربـلا و مـــادرم زهـــرا شـدم
سوخـتــم از مــاجـــرای پـهـلـوی خـیــرالنـســا
گـرچـه این زهـر هشام بـی حـیـا جـانـم گرفت
شیشه ی عمـرم شکسته شد میـان خیمه هـا
مـن تــمــام مـــاجـــرای کــــربــلا را دیـــده ام
عمـر مـن ســر شد مـیــان گــریــه و بــزم عــزا
بـا دو چشم خـویـش دیدم حلق اصغر پـاره شد
آنچنان تیر سه پر را زد که شد رأسش شد جدا
بـا دو چشم خـویـش دیدم اربـاً اربـا شد عـلــی
داغ اکــبـــر آتـــشــی زد بــــر دل خــون خـــدا
بـا دو چشم خـویـش دیدم مشک سقا پاره شد
فـرق او از ضـرب کـیـنـه شـد شبـیـه مـرتـضـی
بـا دو چشم خـویـش دیدم جدّ مظلومم حسین
در مـیـان قـتـلـگـاه خـویـش می زد دست وپــا
بـا دو چشم خـویش دیدم خیمه ها آتش گرفت
الامــانِ کــودکــان،مـی آمــد از ارض و سمــا
بـا دو چشم خـویـش دیدم عمّه را سیلی زدند
مـعـجـر از سـر می کشیدنددشمنـانِ بـی حـیـا
________________________________________
(36)
شعر شهادت امام باقر(ع) (کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود)
کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پراز حضور غریب گلو وخنجر بود
ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا
همیشه منتظر مردِ آب آور بود
تمام غصه اش این بود که گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟
تو یک طرف همه ی علم یک طرف اما
چگونه بود که این کفّه ها برابر بود
همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت
هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود
مهدی رحیمی
________________________________________
(37)
شعر شهادت امام باقر(ع) (ياد دارم كه كربلا بودم)
ياد دارم كه كربلا بودم
از غريبي چه ناله ها كردم
جسم جدم ميان مقتل بود
با رقيه چه گريه ها كردم
******
ياد دارم كه باب بيمارم
خون دل از عدوي كين مي خورد
خواست جد من كند ياري
ليك ناگهان زمين مي خورد
******
ياد دارم كه بزم شرم يزيد
خيزران آتشي بر اين دل زد
من خودم با دو چشم خود ديدم
عمه سر را به چوب محمل زد
******
ياد دارم كه در خرابه ي شام
بر دلم كوه عقده ها مانده
آمدم من مدينه اما واي
عمهي من رقيه جا مانده
________________________________________
(38)
شعر شهادت امام باقر(ع) (دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری)
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بی کرانه! لا یتناهی است وصف تو
آئینهی صفات الهی است وصف تو
مبهوت جلوه های جلالت کمیت ها
کی می رسد به درک کمال تو بیت ها
ای باشکوه از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانهی عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمی رسد
خورشید تا کرانهی نورت نمی رسد
محراب را که عرصهی معراج می کنی
جبریل هم به گرد عبورت نمی رسد
چشم مدينه مات سلوک دمادمت
بوي بهشت مي وزد از خاک مقدمت
محو خودت تمام سماوات می کنی
از بسکه عاشقانه مناجات می کنی
آقا کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسيم در به در کوچه ها شديم
با چهرهی محمدی ات آشنا شدیم
ای مظهر فضائل پیغمبر خدا
آئینهی شمایل پیغمبر خدا
شايستهی سلام و تحيّات احمدي
احيا کنندهی کلمات محمدي
نور علی و فاطمه در تار و پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آینهی تو انیس توست
تفسیر بی کران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمهی نور و معارف است
هر کس به آيه اي ز مقام تو عارف است
روشن ترین ادلّهی علمی است سیره ات
وقتی که حجّتند به عالم عشیره ات
هر کس که تا حضور تو راهی نمی شود
علمش به جز زیان و تباهی نمی شود
هر قطره که به محضر دریا نمی رسد
سر چشمهی علوم الهی نمی شود
بی بهره است از تو و انفاس قدسی ات
اندیشه ای که لا یتناهی نمی شود
جابر شدن زراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمی شود
کون و مکان اداره شود با اراده ات
عالم دخیل بسته به نعلین ساده ات
فردوس دل اسیر خیال تو می شود
آئینه محو حسن جمال تو می شود
دریاب با نگا
» بازگشت |
تاریخ : 4 آذر 1403 |
توسط : admin2 |
بازدیدها : 37 180 |
نظرات : 0
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.