فراموشی رمز ورود؟
عضویت در سایت
   Aletaha.ir RSS

بانک اشعار ولادت حضرت علی اکبر (ع)

    بانک اشعار ولادت حضرت علی اکبر (ع)

    هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
    هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
    دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
    هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست
    اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
    دیدید که در طینت ما هم هنری هست
    بازار مرا با قدمت گرم نکردی
    یک چند غلامی که بیایی ببری هست
    در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
    صد شکر که در خانه آقا پسری هست
    هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا
    دنبال سرش نیم نگاه پدری هست

    یا حضرت ارباب دلت شاد و دلت شاد
    یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد
    داریم همه محضر تو عرض سلامی
    تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
    تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
    نامرد ترینم نکنم میل غلامی
    ای قامت قد قامت تو عین قیامت
    قربان قدت صد قد و بالای گرامی
    تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
    پس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟
    تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی
    هر چند امامت نکنی، باز امامی
    هر کس که هوای پدری داشته باشد
    خوب است که همچین پسری داشته باشد

    انگار رسول است، نمایی که تو داری
    انگار بتول است ،صدایی که تو داری

    بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
    با این قد انگشت نمایی که تو داری

    باید که برای تو کرم خانه بسازند
    از بس که زیاد است گدایی که تو داری

    از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
    از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری

    تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی
    که منتظر توست، خدایی که تو داری

    کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
    بگذار که عشاق به پای تو بمیرند

    ای سیر کمالات همه تا سر کویت
    ای آب فرات لب من آب وضویت

    ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
    مانند حسن جود بود عادت و خویت


    عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند

    ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت



    پایین قدمهای حسین جای کمی نیست

    جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت



    اینقدر مزن آب به سرخی لب خود

    حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت



    حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند

    باید که مرا عبد غلامان تو خوانند



    ای زاده ی زهرا جگرت میرود از دست

    امروز که دارد پسرت می رود از دست



    ای کاش که بالای سرش زود بیایی

    گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست



    بد نیست بدانی ؛اگر از خیمه می آیی

    با دیدن اکبر کمرت میرود از دست



    افتادنت از زین پدرت را به زمین زد

    برخیز و گرنه پدرت می رود از دست



    برخیز که عمه نبرد دست به معجر

    بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر



    علی اکبر لطیفیان



    همین که با دم ساقی دهان معطر شد
    سبوی کهنهءمیخانه مستی آور شد
    شبیه ساحل خشک کویر بودم که
    پیالهء دل من قُل زد و لبم تر شد
    پس از تراوُش عطر شراب در عالم
    و بعد آنکه جهان مست بوی حیدر شد
    خدا به خانهء ارباب،کوثر اعطا کرد
    تمام میکده مستِ علیِ اکبر شد
    رسید باده و از جام مِی خراب شدم
    خمار و ملتمس کاسهء شراب شدم
    تو از تشرف هر چشمه آبشارتری
    تو از تبسم آلاله ها بهار تری
    تو مرد راز و نیازی، برای ما شبها
    سفارشی کن اگر با خدا ندار تری
    برای اذن گرفتن، به قلب کفر زدن
    تو از تمامیِ فامیل بی قرار تری
    همیشه دست به خیری، پس از عمو حسنت....
    نه در مدینه ، در عالم تو سفره دارتری
    همیشه بر سر خان کریم ، احسان هست
    کنار سفرهء مهمانیِ تو مهمان هست
    به زیر پای تو جوشش گرفت زمزم ها
    شدند کوثر جاری ز چشم ها، نم ها
    به قول پیر غلامان کهنه کار، فقط
    ز فیض بازدمت زنده می شود دم ها
    به آن حقیقت سرخت قسم گرفته شده
    ز رنگ خون شما، رنگ سرخ پرچم ها
    شدیم گریه کن اشک چشم باباها
    شدیم سینه زن هشتم محرّم ها
    چه دیدنی شده در کارزار کرب و بلا
    تقابل علی و خیل اِبن مُلجم ها
    خدا کند تنت از زخم در امان باشد
    ستون خیمهء زنها و کودکان باشد
    بیانگر قد طوباست، قامت و قدتو
    همیشه سوی بهشت است رفت و آمد تو
    هزار مرتبه شکر خدا که هم رنگ است
    سیاه بخت من و گیسوی مُجَعّد تو
    خود تو ، مکّه و تنها، سپاه اسلامی
    فدای جان تو و لشگر محمّد تو
    از این مبارزه گیرم همه فرار کنند
    کسی نمی رهد از حملهء مجدّد تو
    بزن به روی خود، عمّامه و نقابت را
    بده اجازه، خودم زین کنم عُقابت را
    همیشه وقت نشستن، زمان پا شدنت
    زبانزد پدرت بود، مصطفی شدنت
    قرار بود که میراث انبیا باشی
    حکایتی شده در کربلا فدا شدنت
    امید و آرزوی اهل خیمه هستی، پس
    عجب حقیقت تلخی است روبه را شدنت
    مصیبت بدن پاره پاره ات به کنار
    خودش مصیبت عظماست این جدا شدنت
    یکی به دامنت انداخت التماسش را
    یکی به اشک تو ، تر می کند لباسش را
    بگو چگونه مُشَبّک شده ضریح تنت
    چه آمده به سرت، واشده زهم بدنت
    کنار پیکر تو آمدم، که دیدم وای
    شبیه یک گُل قالی به خاک دوختنت
    از این تنی که به هر گوشه ریخته اثرش
    مُسجّل است که با دشنه ، جا به جا زدنت
    دهان که قفل شده، لثه ها که خرد شده
    چگونه لخته خون را بگیرم از دهنت
    سپرده ام که عبا را بیاورد عباس
    پیمبرانه خودم می کنم تو را کفنت
    بلند شو علی ، یاد اذان ظهر به خیر
    بمان که شب نرسد اختیار خیمه به غیر


    پیش دست علی را گل فشانی کنید
    خلق و خوی نبی را نشانی کنید
    شبه نبی اکبر لیلا رسید
    روزِ جوان شده !برایش جوانی کنید
    پدر از ستون چه آورد پدید
    در مسجدِ شهر انگور رسانی کنید
    فتبارک الله از این شکوه اکبر
    یوسف را به کنعان باز زندانی کنید
    با ذکر علی علی امشب
    بر قلمرو زمین حکمرانی کنید
    از عیدی خود اگر گرفتید
    از دست حسین خوب پاسبانی کنید
    این افتخار هر جوان شیعه است
    با نام علی دل همیشه بیمه است

    چون خدا ما را ز خاک عالی و اعلا سرشت
    از علی باید ســــــــرود و از علی باید نوشت
    امن و ایمان و امان میــزان و عدل حق علی
    بغض حیدر شد جهنم حـــــب مولا شد بهشت
    گل ازاو زیبا شــــــد و بلبل از او آوا گرفت
    شیعه ی حیدر چه زیبا منکر حیــدر چه زشت
    روزه و حج و نمــــــــاز بی ولایت هرکه کرد
    پنبه خواهد شد ز اعمال و عبادت هر چه رشت
    بانی کعـــبه خدا بنّـــــــــــــای آن دست خلـــیل
    کعبه را کرده بنا با یا علی در خـــشت خشـــت
    مطلع ترکیب بند من به نام حیدر است
    امتداد آن به نام شاهزاده اکـــــبر است
    ام لیلا هست امشــــــــــــب یا که بانو آمنه
    احمد است این طفل یا تصـــــویر او در آینه
    عشق می بارد زابرودشت گل رویانده است

    پای این کوه صلابت غرقه شد تا دامــــــــنه
    بارعام حضرت ارباب عالــــــــم امشب است
    در ازای شادی هر مــــــومن و هر مومـــنه
    بانگ تکـــــبیر موذن خاست بر بام حــــرم
    مفتخــــــر با نام اکــــــــــبر شد اذان و مآذنه
    هر که در دوران احمــــــد روی پیغمبر ندید
    اکـــــــبر آمد تا که باشد بر پیمــــــــــبر بیّنه
    ام لیلا گشته مادر فاطـــــــــمه مادربزرگ
    می شودباحضرت عباس علی اکبربزرگ
    گرحسین ابن علی رادرمثل گویم خلیل
    بیگمان باشد علی اکبر برایش اسمعیل
    ایه ی قالوا بلی و معنی ذبح عــــظیم
    ذکر یاربّ تقــبل منی و هذا قلـــــیل
    ازلبش جوشیده عشق وازلبش نوشیده شهد
    کوثر و تسنیم و رضوان و شراب سلسبیل
    خلـــــــــقاً و خُلقاً محمد منطقاً مثل النبی
    درشجاعت همچوحیدربی نظیرو بی بدیل
    قامت موزون او را کربلا داده مجـــــــال
    گرگ در پیش غزالی میشود خوار و ذلیل
    بگذرم گر بیش از این گوییم غوغا میشود
    قافیه از این به بعــــــد با ارباً اربا میشود
    شاعر : صمد علیزاده

    چون گشودند زهم دفتر دانائی را
    زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدائی را
    کرد پُر ،نور خدا این شب رؤیائی را
    تاببیننـــد همه جلــوۀ زیبـــائی را
    را هانفی گفت در رحمت حق واشده است
    خلقت روی علی اکبــر لیــلا شده است
    این گل سرخ که رخسارۀ احمد دارد
    خال برگونۀ خود ،ابروی ممتد دارد
    رنگ و بو از چمن گلشن ایــزد دارد
    صورت وسیرت خود را زمحمد دارد
    همه گل ها بنشتنــد به نظـــارّۀ او
    تا که بابا بزند بوسه به رخســارۀ او
    شاد شد قلب همه از دل خرسند حسین
    شد زمین محو جمال گل دلبند حسین
    آسمان مات شد از چهرۀ فرزند حسین
    مثل غنچه زده لبخند به لبخند حسین
    او لیلا همه دم غنچــۀ خــود می بوید
    با حسین بن علی شکر خدا می گوید
    مادر افکند نظر تا به مه دلجویش
    دید یک هالۀ نوری به رخ نیکویش
    که گل انداخته از بوسۀ بابا رویش
    بوسه زد بر رخ او کرد چو غنچه بویش
    گفت ای نوگل من، یوسف لیلا هستی
    بهتر ازمــاه شب عیــد تو زیبـا هستی
    خوبرویان جهان محو جمالش هستند
    باکمالان نه همین مات کمالش هستند
    عرشیان باخبر ازقدر وجلالش هستند
    فرشیان عاشق دیدار وصالش هستند
    بنگرد هـرکه ورا جلــوۀ ســرمد دیده
    هم علی اکبر و هم روی محمّـد دیده
    در وجودش زازل روح عبادت دیدند
    روی پیشانی او نور سعادت دیدند
    درقد و قامت اوشور قیامت دیدند
    قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند
    شادی وغم شب میلاد علی درهم شد
    غم چو آمد طرب وشوق ومسّرت کم شد
    کاش ما آینه دار گُل مولا باشیم
    همه جا آبروی اهل توّلا باشیم
    ای «وفائی» همه آسوده به فردا باشیم
    گرمحبّان علی اکبر لیلا باشیم
    هــرکه در راه خــدا با علی اکبـــر باشد
    روز محشــر همــه جا با علی اکبر باشد

    يه صدايى داره مياد که خيلى آشنابوده
    نمى‏دونم که اين صدا از کى و از کجا بوده
    فقط مى‏دونم که دلم عاشق اين صدا شده
    انگارى که بلد بوده که باهاش هم نواشده
    چى مى‏خونه
    عجب صداى نازيه-آهنگ دل نوازيه
    انگار صداى اون برااقامه ى نمازيه
    بذار بگم
    روى لباى حيدريش صوت اللَّه اکبره
    واى که دلم کنده شده آره على اکبره
    نعره فقط حيدريه - دلم على اکبريه
    وقتى که کارم يه جايى گير مى‏کنه
    دنيامنو از دست خود سير مى‏کنه
    يه‏اسم رو لب گل مى‏کنه
    اشکامو باز پل مى‏کنه
    بازم توسل مى‏کنه
    به اون آقا
    که همه عالم فداش
    فداى يه نيم نگاشن
    کشته ى قدو بالاشن
    چه دلبره، از عالمى دل مى‏بره، دلارو يکجا مى‏خره
    بعد عمو عباسش اون از همه کس قشنگتره واى‏که‏على‏اکبره
    نعره فقط حيدريه دلم على اکبريه
    منى که بى آبرو و خيلى بدم
    وقتى که مى‏خوام آقامو قسم بدم
    به ياد اون بچه گيام
    موقع هيئت رفتنام
    مادر دعا مى‏کرد برام
    يادش به خير
    قسم مى‏خورد جون حسين، به قطره ى خون حسين
    مى‏گفت جوون من بشه فدايى جون حسين
    کى بود مگه
    اون همونه که هيبتش مثال جدش حيدره
    آره نوه اون دلبره بخدا على اکبره
    نعره فقط حيدريه - دلم على اکبريه


    هر که مست شراب کوثر شد (۲
    بى قرار على اکبر شد(۲
    به هر دلى دلبر رسيد
    شبيه پيغمبر رسيد
    على اکبر آمده (۴)
    هر که بى تاب روى ساقى شد(۲
    هر که مشتاق جام باقى شد(۲
    هر که مست دلبر است
    مست روى اکبر است
    على اکبر آمده (۴)
    از دوباره پيمبرى آمد(۲
    يا که‏جانانه حيدرى آمد(۲
    نسيم رحمت مى‏وزد
    گل ولايت مى‏دمد
    على اکبر آمده (۴)
    بر رخ بى نظير و گلگونش (۲)
    صد چو ليلا اسير و مجنونش (۲
    به گونه هاى فاطمى
    نشسته خال هاشمى
    »رنگ خورشيد«(۴۲)
    گل بريزيد، چه قدو بالايى داره
    آقاى هر دو تا عالم، تو خونه آقايى داره
    دل فداى چشم و ابرويش، فاطمه نشسته پهلويش
    ميزنه شونه‏به گيسويش،على اکبر على اکبر
    ]يامولاعلى اکبر[
    اين عبارت با خط خوش، روى پيشونيش نوشته
    اين على اکبر ليلاست، اين گل باغ بهشته
    قدو بالاش مثل جدش، قربون قامت و قدش
    چشم دشمنا سپندش،على اکبر على اکبر
    ]يامولاعلى اکبر[
    ۴شده چهرش رنگ خورشيد، پور شاه عالمينه
    برادر زاده زينب، عشق عباس و حسينه
    تو چشاش هيبت حيدر، تو دلش چشمه کوثر
    کى ديده اين طورى دلبر، على اکبر على اکبر
    ]يامولاعلى اکبر

    مرغ دلم ديده که شب از لونه پر کشيده
    گمون کنم ازمدينه صداهايى شنيده
    واى...(۴)
    مدينه توى شور و شينه
    جشن على بن حسينه
    دلدار و دلبر اومده )بر ارباب((۳
    على اکبر اومده )برارباب((۳)
    على على على على )على اکبر((۳
    اذون گوى کرببلا امشب چشاشو واکرد
    اول تو صورت گل باباش حسين نگاه کرد
    واى...(۴)
    حسين گرفته تو آغوشش
    اذون اقامه گفت تو گوشش
    اللَّه‏اکبر پسر )ليلااومد((۳)
    الحمدللَّه قمر )ليلااومد((۳)
    على على على على )على اکبر((۳
    ديدن کنار گهوارش پيغمبرا نشستن
    ملائکه مى‏اومدن دخيل بهش مى‏بستن
    واى...(۴)
    نبى دوباره دنيا اومد
    حيدر کرب‏وبلا اومد
    حلال هر مشکليه )على اکبر( (۳
    دلش ابوفاضليه )على اکبر((



    مده یار و دلبرم ، روشنی چشم ترم
    سر به سر من نذارید ، مست علیِ اکبرم
    می زنم پر روی بامش تا حد جنون می خوامش
    حک شده به تاج یوسف صد هزار یوسف غلامش
    دل آسمونیا برا زیارت شده بی تاب
    پیش نور صورتش نداره رونق نور آفتاب
    پسر ارشد ارباب
    مددی یا علی اکبر
    ******
    دلدار و دلبر اومده ، برهمه سرور اومده
    با صورت پیمبری ، همنام حیدر اومده
    ای نگار آسمونی سرور نسل جوونی
    چی میشه یه بار دلم رو پایین پات بنشونی
    اگه تو ساقی باشی از می تو همیشه مستم
    تو بذار تو دامنت تا به ابد بمونه دستم
    من علی اکبری هستم
    مددی یا علی اکبر
    ******
    تو لاله ی لیلایی و ، من کمتر از خار و خسم
    ذکر تو اینقدر می خونم ، تا که تموم شه نفسم
    دل فقط راهتو میخواد زندگیّ بی تو بر باد
    اسمت و هر روز موذن تو اذون می زنه فریاد
    وقتی شمشیر می زنی سر تا پا شکل مرتضایی
    شرزه شیری و نترس چون که شاگرد مجتبایی
    تو خون خون خدایی
    مددی یا علی اکبر

    شاعر : محمد مهدی روحی


    گفتند بهشتي كه نباشي برهوت است
    ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است
    گفتند كه از تيره ي مردان بزرگي
    ديديم تمام تو جلال و جبروت است
    گفتند در آئين شما باده حرام است
    ديديم مِي نام تو در جام قنوت است
    هرجا سخن از حسن تو آيد به ميانه
    در كنج لبِ يوسفيان خال سكوت است
    قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند
    الطاف خداوند به عشق تو منوط است
    تو يوسف ليلا و زليخاي تو عالم
    جا دارد اگر خاك شود پاي تو عالم
    يك عده بر آنند كه قرآن كريمي
    يك عده بگويند كه احسان قديمي
    يك قوم تورا زاده ي طوفان بشناسند
    يك عده بگويند كه از نسل نسيمي
    آن روز كه از راه رسيدي همه گفتند
    تو نقطه ي بسم الله الرحمن الرحيمي
    بايد كه تورا قبله ي راهش بشناسند
    هر ديده ي بينايي و هر قلب سليمي
    آئينه ي پيغمبري ، خَلقاً و خُلقاً
    بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمي
    طوبا هوس قامت رعناي تو دارد
    عباس دلش ميل تماشاي تو دارد
    فارغ شده بازار دل از سود و زيان ها
    كالا به جز عشق تو ندارند دكان ها
    بي روح تر از هر جسدم بي غم عشقت
    اي نام تو انگيزه ي ضرب ضربان ها
    آنجا كه پي ِ حاكم شايسته بگردند
    بايد سخن از مدح تو آيد به ميان ها
    محدود به يك عصر و زمان نيستي آقا
    انديشه ي تو ريشه دوانده به زمان ها
    مجموعه ي علم و ادب و زهد و شجاعت
    بايد ز تو سرمشق بگيرند جوان ها
    الگوي جوان اي پسر ارشد ارباب
    درياب گدا بر درتان آمده رياب
    هرجا خبري غير تو باشد خبري نيست
    جز مهر تو در عمق دلِ ما اثري نيست
    اي ميوه ي شيرين درخت علويّون
    شيريني شهد لب تو در شكري نيست
    اي حضرت اربابِ ادب محضر بابا
    گر تو پسري هيچكسي را پسري نيست
    تو ميروي و پشت سر تو دلِ بابا
    يك وقت نگويي پي ِ من چشم تري نيست
    داني كه چه آورده غمت بر دل بابا
    داغت به جگر هست وليكن جگري نيست
    هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد
    برخيز كه باباي تو انگشت نما شد

    وقتي كه طبع من بدمد سورشعر را

    در واژ ه ها به عشق تو محشر شود به پا



    تا اينكه جايي از غزلت جايشان شود

    هر واژه اي به سمت خدا دست بر دعا



    در بين حرف ها به تمناي وصف تو

    با عين و لام و يا بشود كعبه اي بنا



    بايد خدا خودش بنويسد ز وصف تو

    يا اين قلم به دست من و شعر از خدا



    شاعر چه زود خسته شد و بر ورق نوشت

    بي انتهايي و غزلت نيست كار ما



    بايد براي شعر شما جبرييل شد

    حتما به وحي هاي الهي دخيل شد



    آهوی طبع من به هوایت رمیده است

    آوارگی عشق تورا برگزیده است



    ابروی تو دوبیتی چشمت رباعی است

    نامت غزل بلندی قدت قصیده است



    باران شناسنامه دست کریم تو

    مهر شناسنامه چشمت سپیده است



    عباس و تو دوشعله عشقید ودیده ای

    در آسمان دو قرص قمر را ندیده است



    جاداشت تا ترک بخورد کعبه باز هم

    وقتی شنید حیدر لیلا رسیده است



    با خلق توخدا به نبوت اشاره كرد

    با قامتت به روز قيامت اشاره كرد



    باعشق تو تمام دلم عشق ميكند

    تا مينويسم از تو قلم عشق ميكند



    نه اينكه ما فقط به تو دلداده ايم بس

    با عشق تو خداي تو هم عشق ميكند



    هم تو كريم و هم پدر و هم قبيله ات

    بر خانواده تو كرم عشق ميكند



    وقتي به پيش چشم پدر راه ميروي

    بر قامتت قدم به قدم عشق ميكند



    وقتي كنارحضرت عباس ميرسي

    از اين سپاه چشم حرم عشق ميكند





    قلب پدر از عشق تو تسخير مي شود

    روحش به چشمهاي تو زنجير مي شود



    صاحب نفس شدي مسيحاي ديگري

    اصلا خودت بگو كه علي يا پيمبري



    می بینمت تورا به بلندای بالها

    از تاق عرش یک سرگردن تو سرتری



    با اين قداستي كه تو داري مساجدي

    بايد بنا شود به رهي گر تو بگذري



    بر آسمان اگر كه نگاهت گذر كند

    خورشيد را به نور خود از روي ميبري



    آقا مگر كه عاشق تو ميشود نبود

    ليلاي زاده هستي و استاد دلبري



    تصویر رفتن تو سر آغاز عاطفه است

    معنای اوج قله پرواز عاطفه است



    پر بود چشمهای حسین از محبتت

    پربود چشمهای ترت از نجابتت



    وقتی قدم به صحنه میدان گذاشتی

    مومن شدند چندنفر بر نبوتت



    اما تمام دشت به یک بار نیزه شد

    وقتی شنید از رجز تو اصالتت



    جاداشت از فلک برسد صوت لافتی

    هنگام رقص تیغ تو در شان قدرتت



    معراج تو میان حرایی زنیزه است

    چیزی نمانده شبه پیمبر به بعثتت



    بابا به پیش پیکر تو محتضر شود

    در بین یک عبا بدنت مختضر مشود



    موسی علیمرادی



    *******************



    اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) - قاسم نعمتی



    دل حرم میشود سحر گاهی

    که شود صحن دیده تر گاهی



    قطرۀ آب در مرور زمان

    میکند در حجر اثر گاهی



    دل من سخت ترزسنگ که نیست

    امتحان کن بر این جگر گاهی



    ای خریدار بر رضای خدا

    جنس پس مانده را بخر گاهی



    یعنی آنقدر بی بها هستم

    نیستم لایق نظر گاهی



    بین سجاده دیده بر راهم

    نیمه شب میشود خبر گاهی



    بنده ای راکه دست و پا گیراست

    همرهت تا خداببر گاهی



    قتلگاهی به پا کنی با ناز

    گر ازینجا کنی گذر گاهی



    پسری که کریم زاده بود

    میکند جلوه پدر گاهی



    تاج اصحاب یا علی اکبر

    یابن ارباب یا علی اکبر



    تو مطهر شدی زهرچه بدی

    تابگوئی ز نسل لم یلدی



    صدو ده بار هو کشم زجگر

    که تو با کعبه زاده هم عددی



    همه دلگرمی ام محبت توست

    یابن لیلا «علیک معتمدی»



    گرتو شاگرد مجتبی هستی

    دست خالی نمی رود احدی



    ناز تو فاطمی تر از همه است

    راه دلبردن از علی بلدی



    نوه ارشد دو دریایی

    موجی از عشق گاه جذر و مدی



    جای مادر بزرگ تو خالی

    زود پرزد به وادی ابدی



    تو ز هر پنج تن نشان داری

    تو حدیث کسای مستندی



    جز برای دل ابوفاضل

    پرده از روی خویش پس نزدی



    تا خدا پرده ازرخ توکشید

    چشم عباس مصطفی رادید



    تاکه بابا تورا صدا میکرد

    محشری در حرم به پا میکرد



    با نگاهی به قد وبالایت

    یاد پیغمبر خدا میکرد



    توکه هستی که پیر میخانه

    بامناجات تو صفا میکرد



    ای دل آرام خوش صدای حجاز

    موذنه بر تو اقتدا میکرد



    آتش روی بام خانه تو

    کوچه ها را پر از گدا میکرد



    هرکسی داشت نذر پیغمبر

    به در خانه ات ادا میکرد



    بسکه با غمزه راه میرفتی

    پدرت پشت سر دعا میکرد



    دور از چشم شور مردم شهر

    از رخ تو نقاب وا میکرد



    بوسه ای از لب تو هردرد

    پدری پیر را دوا میکرد



    گوشه ای مینشست و با زینب

    نظری سوی مجتبی می کرد



    بعد میگفت این پسر غوغاست

    چقدر شکل مادرم زهراست



    تو ز اجداد خود چه کم داری

    نسبی پاک و محترم داری



    وارث آدم و کلیم و مسیح

    بهر احیای مرده دم داری



    گشته شش گوشه این حرم یعنی

    تو جدا گانه یک حرم داری



    که زیارات کامل و متقن

    همچونان سایر امم داری



    تو ز پایین پا ولایت بر

    کرسی و نون و والقلم داری



    مابه نام تو سینه زن شده ایم

    حق شاهی بر عجم داری



    تو که باب الحوائجی بی شک

    بسکه آقایی و کرم داری



    یک قدم تو عقب تر از عباس

    برسر دوش خود علم داری



    شانه هایت ز بس مودب بود

    دومین تکیه گاه زینب بود



    خیز و شمشیر مرتضی بردار

    بزن ای شیر بردل کفار



    زره مصطفی بپوش علی

    در رکاب عقاب پا بگذار



    نعره ای زن منم علی اکبر

    نوه حق حیدر کرار



    همچو شیری بزن به قلب سپاه

    تابریزی به هم یمین و یسار



    ضجه کوفه را درآوردی

    ای ابر مرد عرصه پیکار



    هر طرف تاب میدهی تیغت

    کشته سازی زکشته بسیار



    تشنگی را بهانه را فرمودی

    رو نمودی به جانب دلدار



    لب نهادی بر آن لبان خشک

    گفتی آهسته این سخن با یار



    کی محاسن سپید در بندم

    دست خود از محاسنت بردار



    تا که دلکنده از تو بابا شد

    بالهای شهادتت وا شد



    ناگه از دشت یک صدا آمد

    ناله ای پدر بیا آمد



    پدر آمد ولی چه آمدنی

    چه کسی گفته روی پا امد



    پیرمردی کنار نعش جوان

    باسر زانو از قفا آمد



    روضه ات گشته شرح موت حسین

    وسط هلهله نوا امد



    آنچنان نعره زد علی ولدی

    ناله اش بین که تا کجا آمد



    دست خودرا گرفته روی سر

    زینب از سوی خیمه ها آمد



    شد حسین زنده با دم زینب

    پای معجر میان تا آمد



    با تن ریخته به چه کند

    نوبت یاری عبا امد



    شب جمعه است بس کن ای شاعر

    چونکه مادر به کربلا آمد



    هر شب جمعه کربلا غوغاست

    فاطمه روضه خوان کر ب وبلاست



    قاسم نعمتی



    *********************



    اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) - محمد بختیاری



    صداي پاي بهار آمد

    بيا كه كوه وقار آمد



    به قلب عاشق قرار آمد

    به حق‌پرستي عيار آمد



    به عرش حق همجوار آمد

    به كربلا تك‌سوار آمد



    رسولي و كربلا كتابت

    نگيني و عالمي ركابت



    رسيده پيغمبري دوباره

    به عاشقان دلبري دوباره



    اميري و سروري دوباره

    ادامه‌ي كوثري دوباره



    چه گويمش؟ حيدري دوباره

    و فاتح خيبري دوباره



    نه احمدي و نه حيدري تو

    شعاعِ "الله اكبري" تو



    نشسته در ذهن من خيالت

    ميان چشمان من جمالت



    منم گرفتار دام خالت

    تمام فكرم شده وصالت



    منم اسرت منم وبالت

    تو شاهزاده تو با اصالت



    نه تو خدايي و نه جدايي

    كه الحق از نسل مرتضايي



    منم مريض و تويي مسيحا

    منم غلام و تو هستي آقا



    تمام عالم نم و تو دريا

    تو عشق حيدر تو قلب زهرا



    تو وارث خلق و خوي طاها

    تو برتري از توهم ما



    كران نداري و بي‌كراني

    تو فرق داري اي آسماني



    حسين شد مست شهد كامت

    ملائكه در صف سلامت



    صنوبر است اين و يا كه قامت

    چه قامتي! پا به سر قيامت



    ببر كه جانم بهاي جامت

    فداي چشمت فداي نامت



    تو همنشين ستاره‌هايي

    اذان سبز مناره‌هايي



    تو بر وجود خدا دليلي

    ذبيح لب تشنه‌ي خليلي



    تو اذن پرواز جبرئيلي

    تو كوثري و تو سلسبيلي



    بدون همتا و بي‌بديلي

    از ايل باراني و اصيلي



    تجلي سرمدي به قرآن

    "علي" ولي "احمدي" به قرآن



    از عقلم امشب خبر ندارم

    به جز دل دربه‌در ندارم



    پرنده‌ام بال و پر ندارم

    بدون عشقت ثمر ندارم



    بجز به دستت نظر ندارم

    سر از در خانه بر ندارم



    نهال دل را كجا بكارم؟

    مني كه جز تو كسي ندارم



    امان كه روزي تو بين صحرا

    تنت شد از كينه ارباً اربا



    به خاك افتاد سرو رعنا

    صداي خنده صداي اعدا



    و ناتوان زانوان آقا

    رسيد عمه به داد بابا



    تمام صحرا پر از تن توست

    و خون بابا به گردن توست



    تو را به چشمان خود كشيد و

    يكي يكي بر عبات چيد و



    از اين جهان بي‌تو دل بريد و

    شهادتش را به چشم ديد و



    صدا زد از خيمه نااميد و

    به قتلگاه عمه‌ات رسيد و



    شكست از داغ رفتن تو

    هزار چشمه شده تن تو



    محمد بختیاری



    *********************

    مهدی نظری
    شب ولادت تو عيدسيدالشهداست
    دلم خوش است كه ميلاد اكبرليلاست
    توآمدي كه بگويي حسين تنها نيست
    وتاقيام قيامت حسين پابرجاست



    همينكه چشم تو واشدمدينه روشن شد

    به يمن خاك كف پاي تو كه عرش خداست



    مسيح خانه اربابمان تويي آقا

    چراكه در رگ توخون حيدر و زهراست



    ستاره ها همه امشب به خاك مي ريزند

    ومقصد همه پايين پاي كرببلاست



    خدابه روي تو امشب گلاب مي ريزد

    براي اينكه لبت مشك حضرت سقاست



    براي مادر تو كعبه اي بنا كرده

    دوچشم زمزمُ اين گونه ها كه سعيُ صفاست



    شب ولادت تو بوي ياس مي آيد

    يقين بدان تو كه مادر بزرگ تو اينجاست



    تودرحوالي بالاترين دنيايي

    چراكه مهدتو آغوش زينب كبراست



    تويي كه راه نجات ازنگات معلوم است

    وتارموي توتاروز حشرپرچم ماست



    توهم شبيه علي افتخار ميكده اي

    علي خانه اربابمان خوش آمده اي



    لب تو واشد و تاريخ را مصفاكرد

    توراخداي تو تقديم دست ليلا كرد



    تو رابراي حسين آفريد و ‌كرببلا

    و بعد صحنه جنگ تو را مهياكرد



    براي اينكه تو عين پيامبر باشي

    تو را شبيه پيمبر امير دلها كرد كرد



    رخ تورا زرخ مصطفي كشيد خدا

    وبازوان تورابازوان مولا كرد



    همينكه قبله تو راديد دستُ پاگم كرد

    شدي تو يوسفُ حق كعبه رازليخا كرد



    اذان كه گفت در گوش تو امير عرب

    تورا هوائي ديدار روي زهرا كرد



    بروي سينه تو تاكه بوسه زدزينب

    فضاي قلب تورا مثل طور سيناكرد



    به بازوان تو وقتي نظرنمود حسين

    دلاوري تورا هم تراز سقا كرد



    همينكه روي تو واشد ازآسمان خورشيد

    نشست روي قشنگ تورا تماشا كرد



    تويي كه در نفست يك جهان غزل داري

    بروي باغ لبت كوهي از عسل داري



    كسي مثال تو آئينه پيمبر نيست

    ويا شبيه تو مثل علي دلاور نيست



    توآمدي وشبيه ولادت زهرا

    خدانوشت به دلها حسين ابتر نيست



    تمام عرش اگر روي كفه اي باشند

    به تار موي گداي درت برابر نيست



    هميشه تيغ تو چون رعدُ‌برق مي بريد

    چرا كه تيغ تو از ذوالفقار كمتر نيست



    هزار لشگر جنگي هزار فرمانده

    حريف ضربه دست علي اكبرنيست



    مرابه خاك درت نوكريست اربابي

    چراكه خاك درت كمتر از ابوذر نيست



    زخاك پاي تو جوشيد چشمه كوثر

    مقام حضرت ليلا كه مثل هاجر نيست



    توآمدي كه اذان نمازها باشي

    توآمدي كه گل ياس كربلا باشي



    منم گداي قديمي دستهاي شما

    من آ فريده شدم تاشوم گداي شما



    زناز چشم تو جبريل هم به شك افتاد

    پيمبري تو مگر جان من فداي شما



    تو بوتراب حسيني پيمبر ليلا

    مسير سبز بهشت است چشمهاي شما



    ز روي مأ ذنه امشب اذان بگو آقا

    كه خلق بيمه شوند از دم صداي شما



    اگر مقام تو گويم به خلق مي ميرند

    هزار يوسف مصري نشسته پاي شما



    كرامت تو شبيه امام دوم بود

    مدينه سير شد از نان سفره هاي شما



    معلمان ادب راويان مكتب عشق

    گرفته اند همه يك نخ از عباي شما



    بيامرا برسان مثل حضرت فطرس

    پري بده بپرم باز در هواي شما



    به جان مادرت آقا صداقت است اگر

    شبي مرا برسانند كر بلاي شما



    وضو گرفته وذكر حسين مي گيرم

    به سر زنان وسط گريه هام مي ميرم



    مهدی نظری



    ********************



    اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) - وحید قاسمی



    مهتاب زاده



    بر مَقدمت تغزل شيوا ترانه ريخت

    شوريده وار صد غزل عاشقانه ريخت



    دست نسيم بر سر راه عبورتان

    باراني از شكوفه ي سيب و جوانه ريخت



    شب گيسوان تيره و آشفته حال را

    با شانه ي طلوع سحر؛ روي شانه ريخت



    آيينه از نگاه اهورايي شما

    صد تكه شد،به پاي شما خاضعانه ريخت



    تنديس حُسن يوسف مصري شكسته شد

    با آذرخش خنده تان صادقانه ريخت



    ميلادتان به قافيه احساس مي دهد

    ابيات شعر عطر گل ياس مي دهد



    يوسف ترين خَلقي و احمد شمايلي

    زهرا صفات هستي و حيدر خصائلي



    چشمان تان دليل توالي جز و مد

    مهتاب پرفروغ تمام سواحلي



    از خانواده ي كرمي اي بزرگوار

    باني خير سفره ي فضل محافلي



    آوازه ات رسيده به دروازهاي چين

    گنجينه ي سترگ و عظيم فضائلي



    شاگرد درس رزم علمدار كربلا

    جنگاور بدون رقيب قبائلي



    اي دومين قمررخ ايل ابوتراب

    تصويري از شجاعت عباس بين قاب



    ارباب زاده هستي و مهتاب زاده اي

    در بارگاه سلطنتي شاه زاده اي



    سرو بلند باغ اميد عشيره اي

    بر قله ي غرور حسين ايستاده اي



    اي تك سوار صاعقه پوش مسير عشق

    در انتهاي دورترين جاي جاده اي



    آيينه ي تجلي اوصاف حيدري

    تو صخره ي شهامت و كوه اراده اي



    دوم ركاب محمل مستور زينبي

    تو پرده دار حرمت اين خانواده اي



    سايه به سايه هم قدم عصمت خدا

    ديوار غيرت حرم عصمت خدا



    وحید قاسمی



    ********************



    اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) - قاسم صرافان



    می‌آیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو

    دستی به رویت می‌کشد، یک دست بر گیسوی تو

    نه بر نمی‌دارد کسی یک لحظه چشم از روی تو

    یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو



    هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی

    باز، ای محمد! می‌رسی، این بار با نام علی



    یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق باده‌ات

    از مستی لب‌های تو میخانه شد سجاده‌ات

    یک دم علی گل می‌کند در آن لباس ساده‌ات

    یک دم محمد می‌رسد با زلف تاب افتاده‌ات



    می‌آید از در مصطفی امشب که مستم با علی!

    حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!



    تسبیح زیبایت دل روح الامین را می‌برد

    آن قد و بالایت دل اهل زمین را می‌برد

    ناز قدمهایت دل سلطان دین را می‌برد

    موج نگاهت کشتی اهل یقین را می‌برد



    غرقند قایق‌های ما در بهت اقیانوس تو

    بال ملک می‌سوزد از «یا نور و یا قدوس» تو



    وقتی رجز خوان می‌شوی، انگار حیدر می‌رسد

    یک لافتای دیگر از نسل علی سر می‌رسد

    ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر می‌رسد ـ

    پیش تو می‌لرزد زمین، گویی که محشر می‌رسد



    صف می‌کشد یک شهر تا شاید تماشایت کند

    مه می‌رسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند



    شهزاده! دل را می‌بری از شهر با یک گوشه لب

    ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!

    چشم انتظارت کوچه‌ها، ای ماه زیبای عرب!

    صبح یتیمان می‌رسد تا می‌رسی تو نیمه شب



    دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی

    اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا



    تا پرده‌های خیمه را ماه جوان وا می‌کنی

    هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا می‌کنی

    با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا می‌کنی

    از او چه می‌خواهی؟ چرا این پا و آن پا می‌کنی؟



    ای کربلایی این تو و این لحظه‌ی دلخواه تو

    ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو



    می‌خواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا

    اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا

    تا باز باشی بهترین، در روضه‌های کربلا

    اما در این توفان امان از ناخدای کربلا

    با خواهش چشمان تو تا اذن میدان می‌دهد

    با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان می‌دهد



    قاسم صرافان
» بازگشت | تاریخ : 2 آذر 1403 | توسط : admin2 | بازدیدها : 9 229 | نظرات : 0

بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.

اضافه کردن نظر جدید

    
نام شما :
ایمیل شما :
  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent
کد امنیتی :
عکس خوانده نمی شود
کد را وارد کنید :

 
    

2013 © Designed by: ALETAHA | سرویس RSS خبری : RSS خبری RSS خبری | ALETAHA