فراموشی رمز ورود؟
عضویت در سایت
   Aletaha.ir RSS

مجموعه اشعار ولادت امام حسن مجتبی (ع) - جبهه فرهنگی طاها

    مجموعه اشعار ولادت امام حسن مجتبی (ع) - جبهه فرهنگی طاها

    اشعار میلاد کریم آل طاها امام حسن مجتبی (ع) - جبهه فرهنگی آل طاها

    سرم را در عدم خاک تو کردند
    تو را سینه مرا چاک تو کردند

    تو را با ناز لولاک آفریدند
    مرا اعراب لولاک تو کردند

    تو را در حمد، مالک نام دادند
    مرا هم جُزء املاک تو کردند

    اگر ما را گِل از عشقت سرشتند
    به آب چشم نمناک تو کردند

    حدیث شمع را بر خاک لیلى
    از آن بزم طربناک تو کردند

    تو فهمیدى گدایت مستحق است
    مرا ممنون ادراک تو کردند

    چه روى دلگشائى دارى اى یار
    عجب بزم صفائى دارى اى یار

    مُقیم شال سبز دلبرانم
    سرشکم کز گریبانى روانم

    نرویَد از مزارم جُز لطافت
    که منهم بهره‏مند از آسمانم

    بجز خاک قدوم عشقبازان
    نباشد در میان سُرمه دانم

    خریدار غمم، مسکین دردم
    گرفتار توأم سرگرم جانم

    گدایت جبرئیل و عرش جایت
    رسولى، بنده‏اى، ربّى ندانم

    پریشانم اگر دیوانه هستم
    سر زلفى پىِ یک شانه هستم

    خزان با خط سبز تو بهار است
    لبم با یاد لعل تو خمار است

    حسن را مى‏سزد گر سجده سازم
    امام نیزه‏ها مأموم یار است

    قعودت بستر سرخ حسینى
    میان صلح تو صد ذوالفقار است

    جمل از پا فتاد از نیزه تو
    دو دست تو دو دست کردگار است

    شهید کربلا خود بارگاهى است
    شهید مجتبى هم بى مزار است

    نمى‏داند غمى جز بیقرارى
    هر آنکس که اسیر این دیار است

    دل از من بیقرارى از من اى یار
    لطافت از تو زارى از من اى یار

    بدانستم ز تو اکنون کرم چیست؟
    ندارد فرق زَر یا که دِرَم چیست؟

    هر آنجا که تویى میخانه آنجاست
    به دنبال توأم دیگر حرم چیست؟

    تو را مشتاق هستم هل اتایم
    کنار روى تو دیگر ارم چیست؟

    اگر پاى غم تو در میان است
    بپرس از پاى خود که این سرم چیست؟

    اگر که شاهد خلق گدایى
    تو میدانى که روح و پیکرم چیست؟

    سرم با دامن تو انس دارد
    بگو دردانه چشم ترم چیست؟

    بسوزان و به بادم دِه سحرگاه
    که بر پایت نشینم گاه و بیگاه
    ***محمد سهرابی***


    اشعار میلاد امام حسن (ع) - لطیفیان


    نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
    چقدر محترم است این گدای با آقا

    نشسته ام بنویسم حسن ، کریم ، کرم ،
    مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا

    نشسته ام بنویسم به جای العفوم
    الهی یا حسن یا کریم یا آقا

    تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست
    بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا

    دخیل های نبسته شده زیاد شدند
    چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا

    تویی کریم کرم زاده من گدا زاده
    مرا خدا به تو داده تو را به من داده

    همه فقیر تو هستند ما گدا ها هم
    گدای لطف تو هستند خضر و موسی هم

    سه بار زندگی ات را به این و آن دادی
    هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم

    قسم به ایل و تبارت - قسم به طایفه ات
    غلام قاسم و عبدالله توآم با هم

    عجیب نیست بگردد فرشته دور سرت
    عجیب نیست بگردد علی و زهرا هم

    من از بهشت به سمت شما سفر کردم
    که من بهشت بدون تو را نمی خواهم

    بدون عشق مسلمان شدن نمی ارزد
    بدون مهر تو انسان شدن نمی ارزد

    ندیده اند افاضات آفتابت را
    نخوانده است کسی سطری از کتابت را

    به دستهای گدایان فقط دعا دادند
    به چشم های تو دادند استجابت را

    چرا غلام نداری ؟ مگر که ما مردیم
    نشسته ایم ببینیم انتخابت را

    تو تکسواری حتی کسی شبیه حسین
    عجیب نیست بگیرد اگر رکابت را

    نه که نظر نخوری- نه - مدینه میمیرد
    اگر که دست علی وا کند نقابت را

    نقاب خویش بیفکن مرا دچار کنی
    نقاب خویش بیفکن که تار و مار کنی

    نشسته ام بنویسم که قامتت طوباست
    نگات مثل علی و صدات مثل خداست

    نشسته ام بنویسم علی است بابایت
    نشسته ام بنویسم که مادرت زهراست

    نشسته ام بنویسم هزار ای والله
    هنوز هم که هنوز است پرچمت بالاست

    سکوت کردی اما حسین شهر شدی
    سکوت کردن تو کربلاست - عاشوراست

    اگر که جلوه نکردی همه کم آوردند
    نبود دست تو آری خدا چنین میخواست

    قرار بود که در صلح - کربلا بشوی
    سکوت پیش بگیری و لافتی بشوی

    نشسته ام بنویسم که سفره داری تو
    همیشه بیشتر از حد انتظاری تو

    به دست با کرمت می دهی کریمانه
    به سائلان حسینت هر آنچه داری تو

    تو نیمه ی رمضانی ولی شب قدری
    مرا به دست خداوند می سپاری تو

    اگر بناست بسوزم به هیزم فردا
    قسم به چادر زهرا نمی گذاری تو

    نخواستم بنویسم ولی نفهمیدم
    چطور شد که نوشتم حرم نداری تو

    نوشتم از سر این کوچه رد مشو اما
    نگاه کردم و دیدم چگونه داری تو .....

    .... تلاش میکنی از مادرت جدا نشوی
    تلاش میکنی او را حرم بیاری تو

    میان کوچه به دنبال توست مادر تو
    میان کوچه به دنبال گوشواره تو

    مگر چه دیده ای از زندگیت سیر شدی
    چقدر زود شکسته شدی و پیر شدی
    ***علی اکبر لطیفیان***
    *** از وبلاگ نود و پنج روز باران***


    اشعار امام حسن مجتبی (ع) - سید حمید رضا برقعی

    ناگهان آسمان بهاری شد
    عشق در کوچه ها جاری شد

    نور ماه مدینه را تا دید
    عرق شرم ماه جاری شد

    عطر شوق ملک چکید از عرش
    قطره قطره چه آبشاری شد

    آسمان غرق بوسه اش میکرد
    گونه هایش ستاره کاری شد

    آسمان خنده کرد و خانه وحی
    از غم روزگار، عاری شد

    روی پیشانی اش که چین افتاد
    خم ابروش ذوالفقاری شد

    چه صف کفر را به هم میریخت
    بر دل کفر، زخم کاری شد

    لحظه ها ماندگار و زیبا بود
    روزها مثل روزگاری شد . . .

    . . . که خدا قلب کعبه را وا کرد
    و جهان غرق بیقراری شد

    اسوه صبر بود و صلح و صفا
    او خداوند بردباری شد
    ***
    زیر پایش خدا غزل می ریخت
    غزلی را که از ازل می ریخت

    آن امامی که تا سحر امشب
    روی لبهای من غزل می ریخت

    شب شعر مرا چه شیرین کرد
    بین هر واژه ای عسل می ریخت

    آن که در جیب کودکان یتیم
    قمر و زهره و ذحل می ریخت

    آن کریمی که در پیاله دهر
    هرچه میریخت لم یزل می ریخت

    از همان کوچه ای که رد می شد
    حسن یوسف در آن محل می ریخت

    تیغ خصمش ولی به وقت نبرد
    رنگ از چهره اجل می ریخت

    شتر سرخ را به خون غلطاند
    لرزه بر لشگرجمل می ریخت

    آن امامی که روز عاشورا
    از لب قاسمش عسل می ریخت
    ***
    روی لبهایتان دعا دیدیم
    در نگاه تو ما خدا دیدیم

    ای کریمی که پشت خانه تو
    ملک لاهوت را گدا دیدیم

    بخدا لحظه لحظه لطف تو را
    تک تک ما تمام ما دیدیم

    ای مقامت در آسمان بهشت
    روی دوش نبی تو را دیدیم

    با تو ما در میان خوف و رجا
    جبر در اختیار را دیدیم

    صبر گاهی حماسه مرد است
    پشت صلح تو کربلا دیدیم
    . . .
    در نگاه تو یاس را عمری
    خسته در بین کوچه ها دیدیم
    ***سید حمیدرضا برقعی***

    اشعار مدح امام حسن مجتبی (ع) - سید محمد علی ریاضی


    ای علوی ذات و خدائی صفات
    صدرنشین همه کائنات

    سید سالار شباب بهشت
    دست قضا و قلم سرنوشت

    زادة طوبی و بهشت برین
    نور خدا در ظلمات زمین

    نورد دل ودیدة ختمی مأب
    سایة از پرتو نور خدا

    علت غائی همة ممکنات
    عمر ابد داد به آب حیات

    پاکترین گوهر نسل بشر
    از همه خوبان جهان خوبتر

    جد تو پیغمبر نوع بشر
    جن و ملک بر قدمش سوده سر

    صاحب عنوان بشیر و نذیر
    بر فلک و حسی سراج منیر

    آینة پاک که نور خدا
    تابد از این آینه بر ما سوا

    باب تو سرسلسله اولیاست
    چشم پر از نور خدا مرتضی است

    مادر تو دخت پیمبر بود
    آیه­ای از سوره کوثر بود

    پرده نشین حرم کبریا
    فاطمه آن زهرة زهرای ما

    عاشق کل حضرت سلطان عشق
    خون خدا شاه شهیدان عشق

    باز تو زیک گوهر و یک مادر است
    ظل خدائی تواش بر سر است

    آینه­ ی ذات محمد نما
    حسن خدائی حسن مجتبی

    نام حسن روی حسن خو حسن
    نور خدا چارمی پنجتن

    آیة تطهیر به شأن شماست
    حکم شما امراوللامر ماست

    سینه سینای شما طور وحی
    نور شما شاخه­ای از نور وحی

    در رمضان ماه نشاط و سرور
    ماه دعا ماه خدا ماه نور

    نورفشان شد ز دوسو آسمان
    در دو افق تافت دو خورشید جان

    وحی خدا از افق ایزدی
    نورحسن از افق احمدی

    مشگ و گلابی بهم آمیختند
    در قدح اهل ولا ریختند

    ابرمضان از تو شرف یافته
    نور تو بر جبهه او تافته

    نیمه ماه رمضان عزیز
    گیسوی مشگین تو شد مشگ بیز

    نورخدا تافت در آن رویماه
    خاصه از آن چشم بدشت سیاه

    سرخی گل عکس گل روی تست
    ظلمت شب سایه گیسوی تست

    روز که خورشید درخشان صبح
    سر زند از چاک گریبان صبح

    ای رخ تو در رمضان بدر ما
    هرسر موی تو شب قدر ما

    دیده که بی نور تو شد کور به
    سرکه به پای تو نه ، در گور به

    بعد علی شاخص عترت توئی
    وارث میراث نبوت توئی

    مصلحت ملت اسلام و دین
    کرد ترا گوشة عزلت نشین

    هیچ گذشتی چو گذشت تو نیست
    آنکه زشاهی بکشد دست کیست

    صبر هم از صبر تو بی تاب شد
    کوزه شد و زهر شد آب شد

    بعد شهادت نکشید از تو دست
    تیر شد و بر تن پاکت نشست

    سبزه برآمد زگلستان دین
    تارخ تو سبز شد از زهر کین

    ریشة دین گشت همایون درخت
    تا زتو خورد آن جگر لخت لخت

    ملت اسلام که پاینده باد
    مشعل توحید که تابنده باد

    هر دو رهین خدمات تواند
    شکر گذارنده ذات تواند

    تا ابد ایخسرو والا مقام
    بر تو و بر دین محمد سلام

    کلک ریاضی که گهر ریز شد
    زان نظر مرحمت آمیز شد
    ***سید محمد علی ریاضی***

    آن را که ولایت(1)حسن نیست

    طاعات قبول ذوالمنن(2) نیست

    از بعد علی قبای لولاک (3)

    جز در خور قامت حسن نیست

    آن را که محبت تو ای شاه

    چون پاک روان به ملک تن نیست

    در حیرتم آنکه این چنین کس

    چون مرغ چرا به بابزن(4) نیست

    خاک ره هندوی (5) تو باشد

    مشکی که به خطه ختن نیست

    چون بازوی تو به کسر اصنام(6)

    نیروی خلیل بت‌شکن نیست

    چون است که دشمن تو ای شاه

    برگردنش از قضا رسن نیست

    بی نور تو عرش مستقر نه

    بی رای تو عقل موتمن(6) نیست

    ای شاه قرین یک غلامت

    صد همچو اویس در قرن نیست

    جز مهر تو مایه جنان نه

    جز مدح تو زینت سخن نیست

    بی‌ خاتم مهر تو فرشته

    جز جان بلیس(8) اهرمن نیست

    من بنده دودمان اویم

    حقا که درین سخن، سخن نیست

    بی مهر علی و آل پاکش

    آسوده «هما» روان به تن نیست

    --------------------------------------------------------------------------------



    1- ولایت: دوستی.

    2- ذوالمنن: صاحب منت‌ها، نعمت‌ها، یعنی خداوند متعال.

    3- لولاک: اشاره است به حدیث قدسی: لولاک لما خلقت الافلاک: «هر آینه اگر تو (پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص" نبودی فلک‌ها و آسمان‌ها را نمی‌آفریدم».

    4- بابزن: سیخ کباب.

    5- هندو: غلام و دربان.

    6- کسراصنام: شکستن بت‌ها.

    7- موتمن: (از مصدرانتمان): امانتدار.

    8- بلیس: مخفف ابلیس.


    شكرستان، همای شیرازی




    ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است



    او آمده تا نور به شب ها بخشد روح شرف و عشق به دنيا بخشد


    او آمده تا باور وايمان و صفا همراه دو صد عاطفه برما بخشد


    او آمده از صلح و محبت بي شك جاني ز ولا برتن تنها بخشد


    آن سيد خوبان و بهشت آمده تا برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد


    او آمده با نام حسن در حسنش شوري به سرا پرده مولا بخشد


    او رود زلالي ست كه درفصل عطش جود و كرم خويش به دريا بخشد


    از لطف ، كريم اهل بيت عصمت ما را زكرم خدا به فردا بخشد


    ميلاد امام مجتبي (ع) آمده است شادي به حريم دل ما آمده است




    ميوه بستان زهراء

    موكب باد صبا بگذشت از طرف چمن


    تا چمن را پرنيانِ سبز پوشاند به تن


    سبزه اندر سبزه بينى ، ارغوان در ارغوان


    لاله اندر لاله بينى ، ياسمن در ياسمن


    ساحت بستان ز فرّ سبزه شد باغ بهشت


    دامن صحرا ز بوى نافه شد رشك ختن


    نقش گل را آن چنان آراست نقّاش بهار


    كز شگفتى ماندت انگشت حيرت در دهن


    وه چه خوش بشكفته در گلزار زهرا نوگلى


    كز طراوت گشته رويش رشك گلهاى چمن


    ديده از نور جمالش روشنى يابد چو دل


    بلبل از شوق وصالش در چمن نالد چو من


    بلبل آن جا هر سپيده دم سرايد نغمه اى


    در ثناى خسرو خوبان ، امام ممتَحن


    از حريم فاطمه در نيمه ماه صيام


    چهره ماه حسن تابيده با وجه حسن


    ميوه بستان زهراء نور چشم مصطفى


    پاره قلب علىّ بن ابى طالب ، حسن


    در محيط علم و دانش آفتابى تابناك


    بر سپهر حلم و بخشش كوكبى پرتو فكن


    پرچم صلح و صفا افراشت سبط مصطفى


    تا براندازد لواى كفر و آشوب و فتن


    دكتر رسا

    شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن

    ولادت امام حسن علیه السلام




    این چه شور است عزیزان كه بهر انجمن است

    شـاد و خـرم دل یـــاران و بـه دور از مــحــن اسـت

    هــر طـرف مـی‌گـذرم بـانـگ طـرب مـی‌شــنـــوم

    زانـكـه مـیـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت

    دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـری آورده اســـت

    كـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـكـویش حسن است

    ســروی آزاد عــیـــان گـشـتـه كــه از خـرمیـش

    جـلـوه بـاغ بـهـشـت است و صفای چمن است

    شـهــر یـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـیــلاد حــســن

    وز تـجـلـی رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است

    تـهـنــیـت گــوی مــلائــك بـه زمــیــن آمـــده‌انـد

    كه فضا خوش نفس از مشگ و عبیر ختن است

    شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاك ز مـولـود حسن

    شادمان خاطـر سرگشته هر مرد و زن است

    صـبــر ایــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره‌هــا

    دیـده خـلـق جـهـان خـیره به صبر حسن است

    پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه یــاران نـظــری

    دیـده‌هـا سـوی تـو ای دلـبـر شیرین سخن است

    تـو «حـیاتی» چه غـم از وحشت محشـر داری

    كـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مِـحـن اسـت


    "حیاتی"

    سایه ‏ى طوبى

    مجتبی



    نور خدا نخله ى سینا، حسن

    هوش ربا، از دل موسى حسن

    نغمه ى داوود از او پر ز شور

    راز شفا بخشى عیسى حسن

    داد سلامش، ز ادب چون خلیل

    كرد سلام آتش او را حسن

    نوگل و ریحانه‏ ى ختم رسل

    شاخه ى پر سایه ‏ى طوبى حسن

    یاسمن سرو قد سبز پوش

    سیم تن گلرخ زیبا حسن

    بنده‏ ى محبوب خدا مجتبى

    روشنى دیده‏ ى زهرا حسن

    در صفت جود یدالله را

    آیت كبرى، ید بیضا حسن

    شاه جوانان بهشت برین

    سبط نبى فاطمه سیما حسن

    كفه‏ ى شاهین ترازوى عشق

    هست حسین بن على با حسن

    هر دو به عرش عظمت گوشوار

    سرخ حسین آمد و خضرا حسن

    هر دو یكى، هر دو نكوتر ز خوب

    چون حسنین اند دو همتا حسن

    تا نشود این یك از آن، اشتباه

    یاء حسین است در اینجا حسن

    گر نبود كوچكى سن و سال

    نام حسین است به معنى حسن

    فرق حسین است و حسن حرف یاء

    این حسن است، آن دگرى یا حسن

    من كه «حسان» این همه دارم گناه

    كیست پناهم دهد الا حسن


    حبیب الله چایچیان (حسان)



    ریحانه رسول خدا







    آن شاخ گل که سبز بود در خزان یکی است

    افشانده غنچه گل سرخ از دهان یکی است

    آن گوهری کز آتش الماس ریزه شد

    یاقوت خون زلعل لب او روان یکی است

    آن لعل درفشان که زمرد نگار شد

    داد از وفا به سوده الماس، جان، یکی است

    آن نخل طور کز اثر زهر جانگداز

    از فرق تا قدم شده آتش فشان یکی است

    آن شاهباز اوج حقیقت که تیر خصم

    نگذاشته ز بال و پر او نشان یکی است

    آن خضر رهنما که شد از آب آتشین

    فرمانروای مملکت جاودان یکی است

    آن نقطه بسیط محیط رضا که بود

    حکمش مدار دائره کن فکان یکی است

    آن جوهر کرم که چه سودا به سوده کرد

    هرگز نداشت چشم به سود و زیان یکی است

    چشم فلک ندیده بجز مجتبی کسی

    شایان این معامله، آری همان یکی است

    طوبی مثال گلشن آل‌عبا بود

    ریحانه رسول خدا مجتبی بود

    آیة‌الله غروی اصفهانی




    امام مجتبی آمد به دنیا



    زمین و آسمان دریای نور است دل شیعه ز شادی در سرور است



    علـــی مرتضی زین باره خرسند به غنچه گل زده همواره لبخند



    جناب فاطـــــــمه(س) دارد تبسم که از این چهره جنت شد تجسم



    به عرش حق شده بزمی مهیا امام مجتبی آمد به دنیا



    از آن سو جبرئیل سرخوش از این باب تمام عرشیان زین باره بی تاب



    ز جود و بخشش است ایشان زبانزد ز هر بخشنده ای بی شک سرآمد



    بر او رحمت بُِِوَد پیوسته بی حد وجودش پاک و طاهر بوده از بد



    تجلــی کرده امشب ذات سرمد که آمد میوه ی جان محمد



    *******






    شب میلاد مولا





    گلی زیبا نمایان در چمن شد شب میلاد مولایم حسن شد



    شدم امشب سراپا مست نامش یقین مرغ دلم گردیده رامش



    نمی دانم چه گویم از وجودش تمام عـــرشیان محو سجودش



    حسن را لطف یزدان بی حساب است که قدر و شان ایشان در حجاب است



    حسن تنهاترین سردار دین است که ایشان بی گمان حبل المتین است



    ز مدحش بی گمان قاصر زبان است حســـن دوم امام شیعیان است








    سید کمال الدین خردمندان

    در مدح و منقبت دوّمين اختر فرزنده امامت








    بت غم عشق تو تا يار دل زار من است

    بهتر از خلد برين گوشه بيت الحزن است

    نه غم حُور و نه انديشه جنّت دارم

    از زمانى كه مرا بر سر كويت وطن است

    قصّه عشق من و حُسن تو اى مايه ناز

    نقل هر مجلس و زينتْ دِه هر انجمن است

    بعد از اين ياد، كس از ليلى و مجنون نكند

    حُسْن اگر حُسْن تو و عشق اگر عشق من است

    توئى آن يوسف ثانى كه ز يك جلوه حُسن

    محو ديدار تو صد يوسف گل پيرهن است

    از پى ديدن رخسار تو موساى كليم

    سال ها بر سر كويت به عصا تكيه زن است

    آدم و نوح و سليمان و مسيحا و خليل

    همه را مِهر ولاى تو به گردن رسن است

    خلق گويند به من ، دلبر و معشوق تو كيست

    كه تو را در غم او اين همه رنج و مِحَن است

    چه بگويم كه نم از يم نتوان گفت كه آن ماه جبين

    سرو سيمين بدن و خسرو شيرين سخن است

    ثمر باغ رسالت ، گهر بحر وجود

    والى مُلك ولايت ، ولىّ مؤ تمن است

    اوّلين سبط و دوّم حجّت و سيّم سالار

    چارمين عصمت حقّ و يكى از پنج تن است

    نام ناميّش حسن ، خلق گراميّش حسن

    پاى تا فرق حسن ، بلكه حسن در حسن است

    روى حسن موى حسن بوى حسن خوى حسن

    يك جهان جوهر حُسن است كه در يك بدن است

    شاعر محترم مرحوم ذاكر


    پیامک های مذهبی به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام




    ميلاد حسن(ع) خسرو دين است امشب
    شادي و سرور مؤمنين است امشب
    از يمن قدوم مجتبي(ع) طاعت ما
    مقبول خداوند مبين است امشب
    ---
    ميلاد نور، در نيمه ي ماه نور، بر عاشقان نور مبارکباد.
    * * * * *


    شمس عفت زگريبان، قمر آورده برون
    نخله ي فاطمه، اول ثمر آورده برون
    بوالحسن را حسني داده خداوند و حسن
    از افق، رخ پي اهل نظر آورده برون
    آمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نيم
    چون نبي معجز شق القمر آورده برون
    ---
    * ولادت باسعادت کريم اهل بيت، امام حسن مجتبي-ع مبارک *

    * * * * *



    دوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم
    کايد از ره آن نگار دلنواز و نازنينم
    گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي؟ بگفتا
    شمس ايوان ولايت، عُروَة الوثقاي دينم
    من همان ماه تمامم، جلوه ي ماه صيامم
    شاهد صلح و قيامم، وجه رب العالمينم
    ---
    طاعات قبول*عيدتون مبارک

    * * * * *



    آمده نوگل ولا / روح و روان مصطفي / نور دو چشم مرتضي
    فروغ چشم من رسد / زينت انجمن رسد / حسن رسد، حسن رسد
    شاه جوانان جهان/ امام جمله انس و جان / قدم گذارد به جهان
    ز مقدم او، زمين چو گلشن، بگو به زهرا، چشم تو روشن
    ---
    ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، مبارک ... التماس دعا

    * * * * *



    دلخواسته هایتان را آرزو كنید ؛‌میلاد كریم اهل بیت فرا رسیده است

    * * * * *



    میلاد اولین گل بوستان علی و زهرا مبارک باد

    * * * * *


    میلاد کریم سبزپوش آل فاطمه، تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر تهنیت باد.
    * * * * *



    من اسیر کرم گل پسر فاطمه ام

    حسنی ام بنویسید به روی کفنم

    * * * * *


    روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید
    امشب از جام تولای وی افطار کنید

    میلاد کریم اهل بیت مبارک

    * * * * *



    مهمانی حق چه باصفا شد

    میلاد امام مجتبی شد

    * * * * *


    امام حسن: بهترین نیکویی، اخلاق نیکو است. میلادش مبارك
    * * * * *



    تا خدا هست و خدایی می کند

    مجتبی مشکل گشایی می کند

    * * * * *

    * * * * *



    بنگر به مرتضی که در این ماه روزه را

    با بوسه از لب پسر افطار می کند

    * * * * *



    با عشق حسن من به جهان ناز کنم

    افطارمو با نام حسن باز کنم

    صد شکر که درک شب قدر رمضان

    با جشن ولادتش آغاز کنم

    * * * * *


    در جود و کرم دست خدا هست حسن
    دست همه را وقت عطا بست حسن

    نومید نگردد کسی از درگه او

    زیرا که کریم اهل بیت است حسن

    * * * * *



    پیامبر: به حسن شکوه و جذبه و وقار و به حسین بخشندگی و رحمت خود را بخشیدم.

    * * * * *


    پیامبر: فرزند صالح گلی است که خدا به بندگانش می‌دهد. دو گل من در دنیا حسن و حسین اند.
    * * * * *



    بر خوان رحمت خداوند، امروز دست کریم تو ساقی سعادت است و ما نه تشنه طهور که جرعه نوش ظهور رُخت به صف ایستاده ایم.

    * * * * *


    بر ما بتاب ای جریان زلال کرامت. میلاد امام حسن مبارك
    * * * * *


    در ضیافت الهی چهره زیبایت نقاب خلقت را گسست یعنی که خداوند به وجود کریمت بندگانش را خواهد نواخت.

    * * * * *


    بیا بر آستان رویش به هوای شعله رویم که بارقه نگاهش را به دستان خالی ما صدقه دهد.
    * * * * *



    تو مگو ما را بدان شه بار نیست

    با کریمان کارها دشوار نیست

    * * * * *


    جان به جانان عرض کردن عاشقان را عار نیست
    مفلسان را با کریمان کارها دشوار نیست

    میلاد امام حسن مبارك

    * * * * *



    نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب

    چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب

    جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا

    زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

    * * * * *


    ماه دل آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته ایم و به کرامت و مهربانی‌اش محتاجیم.
    * * * * *



    می خواست تا چشم و چراغ دین، شما باشی

    بعد از علی میراث دار مصطفی باشی

    مثل نسیمی مهربان و مثل باران، سبز

    آمیزه ای از رحمت و جود و سخا باشی

    * * * * *


    میلاد مجتبی است بیا تا به خرمی
    امشب بساط جشن ولادت به پا کنیم

    * * * * *



    هر طرف می گذرم بانگ طرب می شنوم

    زانکه میلاد حسن، نور دل بوالحسن است

    * * * * *


    دختر ختم رسولان پسری آورده است
    که جمالش حسن و نام نکویش حسن است

    * * * * *



    الهی دلبر دور از وطن کو؟

    شب جشن حسن، ابن الحسن کو؟

    * * * * *


    از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام
    چهره ماه حسن تابید با وجه حسن
    ضلعی از حدیث کسا



    نذری کنید تا که دمی با خدا شویم

    از این قفس که ساخته شیطان رها شویم



    باری که روی دوش گرفتیم از گناه

    روی زمین گذاشته و با صفا شویم



    امشب شب در آمدن ماه فاطمه است

    دیگر بس است باید از این خواب پا شویم



    تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است

    راهی بیت حضرت خیر النسا شویم



    باید هزار سال عبادت کنیم تا

    از سائلان واقعی مجتبی شویم



    آقا عنایتی کن از این تن در آمده

    قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم



    قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد

    گندم فروش صحن نگاه شما شویم



    امشب به یمن آمدنت دست ما بده

    آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم



    حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند

    امشب علی ز لعل تو افطار میکند



    وقتی تو را ز عرش فراتر گذاشتند

    یعنی به روی دست پیمبر گذاشتند



    در راه تو تمام خلائق نشسته اند

    دل برده ای که نام تو دلبر گذاشتند



    ماهی نبود تا که در این ماه گل کند

    اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند



    خورشید را به امر خدا مثل هدیه ای

    یک گوشه پیش هدیه حیدر گذاشتند



    موسی برای مهد تو گهواره ساخت و

    عیسی و دیگران روی آن پر گذاشتند



    تا این که حاجت دل عالم روا شود

    هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند



    امشب برای شادی زهرا و مرتضی

    تاجی به روی فرق تو از زر گذاشتند



    این افتخار ماست که با مقدم شما

    ما را در آستان تو نوکر گذاشتند



    با بودن تو فاطمه حس کرد مادر است

    یعنی که اولین پسر چیز دیگر است



    با مقدم تو دین خدا زنده میشود

    ماه خدا کنار شما زنده میشود



    عیسی به ناز مقدم تو ناز میکند

    موسی که هیچ با تو عصا زنده میشود



    ماه مبارک است در این نیمه های شب

    با مقدم تو حال دعا زنده میشود



    امشب که فاطمه به تو لبخند میزند

    شهر مدینه غرق صفا زنده میشود



    آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش

    سلول های مرده ما زنده میشود



    امشب تو آمدی و نبی گفت با علی

    یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود



    وقتی شروع نهضت ارباب با شماست

    با تو حسین و کرب و بلا زنده میشود



    چشمان تو به چشم علی تا که وا شده

    از آن به بعد نام شما مجتبی شده



    شوری میان سینه من پا گرفته است

    عشقی میان قلب و دلم جا گرفته است



    مثل علی ست با نمک است و خدایی است

    قنداقه ای که حضرت زهرا گرفته است



    گویا دوباره موقع افطار آمده

    با بوسه ای که از لبش آقا گرفته است



    او که کریم خانه ی زهرا و حیدر است

    رونق ز کار و بار مسیحا گرفته است



    از سوی جنت آمده یا از سوی خدا

    دسته گلی که حضرت موسی گرفته است



    معمار گاهواره او دست جبرئیل

    یعنی که کار عشق چه بالا گرفته است



    یوسف رسیده است به پابوسی حسن

    مجنون شده است و دامن لیلا گرفته است



    با چشم خود دل از همه دل ها ربوده است

    این ارث را ز ام ابیها گرفته است



    آنقدر بیت حضرت زهرا شلوغ بود

    یک هفته است نوح نبی جا گرفته است



    ای برکت همیشه افطار ما حسن

    خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن



    از بس که مثل حضرت زهرا منور است

    مست اند اهل خانه به قدری معطر است



    حیدر ز شوق، محو تماشای روی اوست

    گفتم که گفت فاطمه، او چیز دیگر است



    گفته نبی عقیقه کند زودتر علی

    آنقدر روی دلبر نوزاد محشر است



    کی گفته است این که حسن مرد جنگ نیست

    نیزه به دست حضرت فتاح خیبر است



    گفتند نیست آشنا با فنون جنگ

    جنگ جمل رسید همه دیدند حیدر است



    با ضربه اش چو عایشه را زد به روی خاک

    دیدند مستحق صد الله اکبر است



    وقت نماز کنده شود از دل زمین

    بیخود نبوده است که او مست کوثر است



    در حلم و در عبادت و در سجده های شب

    هم مثل مرتضی ست و هم چون پیمبر است



    این را بدان کسی که به تن فخر میکند

    محشر خدا به خلق حسن فخر میکند



    مظلوم تر ز حیدر کرار یا حسن

    ای نیمه شب به دوش شما بار یا حسن



    ای صاحب تمام مکاتب ،امام عشق

    استاد درس رزم علمدار یا حسن



    ای قبله گاه خلق دو عالم بقیع تو

    ای از دل شکسته خبردار یا حسن



    پیری زود رس ز چه آمد سراغ تو

    از غصه های کوچه عزادار یا حسن



    ای زیر بار تهمت و دشنام بین شهر

    ای از تمام شهر طلبکار یا حسن



    آقا شنیده ام که قدت را شکسته اند

    وقتی که سوخت آن در و دیوار یا حسن



    آقا شب ولادت و روضه حلال کن

    این روضه را زمینه عشق و وصال کن



    مهدی نظری

    ---------------------------------




    بالی برای پر زدنم دست و پا کنید

    از قید و بند غصه دلم را رها کنید



    ای روزه دارهای سر سفره ی کرم

    حالی چو دست داد برایم دعا کنید



    وقت سحر که فیض مناجات کامل است

    منت گذاشته و مرا هم صدا کنید



    ای سائلان پشت در خانه کریم

    راهی برای رد شدن عشق واکنید



    خیرات میدهند به هرکس که آمده

    جانی بیاورید و به پایش فدا کنید

    **

    روزی که پا به دیده ی دنیا نهاده ای

    رنگی دگر به جلوه مهتاب داده ای



    در زیر پای تو سر خیل ملائک است

    آن لحظه ای که در سفر حج پیاده ای



    امشب اگر اراده کنی ذبح میشوم

    جانم فدای منت و همچون اراده ای



    سجاده ی تو عرش؛ در آن لحظه ای که تو

    تکبیر گفته و به نماز ایستاده ای



    نام تو را ادامه ی زهرا نوشته اند

    تو مادری ترین پسر خانواده ای



    هرکس که عشق حضرت مولا نمیشود

    هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود



    در طالعم اسیر حسن را رقم زدند

    روزی که نقش خلقت من را رقم زدند



    از روی سرو قامت لیلایی حسن

    در شعر عشق سرو چمن را رقم زدند



    بر روی لوح سینه بیتابم از ازل

    با رنگ سبز نام حسن را رقم زدند



    صبر حسن مقدمه ی ظهر کربلاست

    این گونه شد که داغ کفن را رقم زدند



    ای صبر تو مقدمه ی کار کربلا

    پیش تو سر به زیر علمدار کربلا

    **

    اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

    -------------------------------------------------



    سالها چشم به دنبال عبایی میگشت

    سالها حُسن پِی قبله نمایی میشگت



    عاقبت گمشده بردست علی پیدا شد

    عشق در نیمه ماه رمضان زیبا شد



    خانه وحی که عطر گل مریم دارد

    جلوه های علوی جذبه خاتم دارد



    خانه وحی اگرچه درِ عالم دارد

    کلبه ای هست که یک قبله نما کم دارد



    سفره هر سحرش بال ملک میخواهد

    سفره حضرت زهراست نمک میخواهد



    جلوه ای کرد خدا باز در این خانه و بعد

    باز شد پنجره با دست کریمانه و بعد



    خانه پر شد ز گل و لاله و پروانه و بعد

    چشم ها مات شد از خنده دردانه و بعد



    گوئیا روح علی باز به تن آمده است

    باز اسفند بریزید حسن آمده است



    چشم وا کردی و دل رفت ز دل هایی که

    در تماشای تو بودند تماشایی که



    همه مجنون شده از دیدن لیلایی که

    برده دل از علی و حضرت زهرایی که



    با نگاهش به همه عرض و سما عیدی داد

    نه فقط مادر سادات خدا عیدی داد



    یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است

    یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است



    آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است

    آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است



    یوسفان گرم تماشای شما مست شدند

    کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند



    آنکه سودا زده ات نیست که آدم نشود

    آنکه سر باخته ات نیست که محرم نشود



    نشود آنکه اسیر تو مکرم نشود

    نشود هرکه گدایت به جهنم... نشود



    که خدا بیرق خود را لب بامت زده است

    هرچه در ملک خودش بود به نامت زده است





    **


    اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

    -------------------------------------------------






    همدم یار شدن دیده تر می خواهد

    پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد



    عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست

    قدم اول این راه جگر می خواهد



    بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:

    بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد



    هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است

    عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد



    هنر آن نیست نسوزی به میان آتش

    پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد



    در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه

    فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد



    ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست

    این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد



    زدن سکه سلطانی عالم، تنها

    یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد



    تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست

    پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست



    در کرمخانه حق سفره به نام حسن است

    عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است



    بی حرم شد که بدانند همه مادری است

    ورنه در زاویه عرش مقام حسن است



    بس که آقاست به دنبال گدا می گردد

    ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است



    دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم

    این مسلمانی ایران ز کلام حسن است



    هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید

    غربت از روز ازل باده جام حسن است



    حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین

    هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است



    او چهل سال بلا دید بماند اسلام

    صبر شیرازه اصلی قیام حسن است



    ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم

    هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم



    تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد

    چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد



    تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد

    همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد



    تا که قرص قمر ماه علی کامل شد

    پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد



    تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود

    باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد



    ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت

    بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد



    تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست

    پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد



    تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان

    صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد



    بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست

    شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد



    با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو

    کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو



    انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا

    فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا



    سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست

    سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا



    هرکه آمد به در خانه تو آقا شد

    هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا



    گریه دار است چرا زمزمه قرآنت

    حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا



    آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی

    ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا



    وارث پیر مناجاتی نخلستانی

    این هم از ناله شبهای درازت پیدا



    محرم مادری و از سر گیسوی سپید

    درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا



    کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم

    روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم



    روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا

    دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا



    خون دلها وسط تشت به هم می گفتند

    جگری تشنه کجا سوده الماس کجا



    در چهل غمی که جگرت را سوزاند

    ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا



    خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده

    ورم دست کجا گردش دسداس کجا



    ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی

    بوسه تیر کجا دیده عباس کجا



    داغ عباس چه آورد سر اهل حرم

    غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا



    چون دل سوخته و جگرم می سوزد

    تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد



    قاسم نعمتی

    --------------------------------------




    دستی که شعر دفتر دل را نوشته است

    دست مرا به پای تمنا نوشته است



    چون دید اشک شوق، سحر موج میزند

    چشم مرا ادامه ی دریا نوشته است



    دستان عشق ،نام امام کریم را

    زیباترین ترانه دنیا نوشته است



    آنکس که داد جان به تنم با نگاه تو

    آقا تو را امام مسیحا نوشته است



    نام تو را به صفحه پیشانی ام خدا

    با رنگ سبز حضرت زهرا نوشته است



    تو آمدی و خواهش دستان من شدی

    ارشدترین ستاره زهرا ، حسن شدی



    اعجاز ناز چشم تو اعجاز دلبری است

    عیناً شبیه معجزه های پیمبری است



    خیرات تو همیشه سر سفره های ماست

    آقا کریم بودن تان چیز دیگری است



    اصلاً بعید نیست که سلمان مان کنی

    جایی که کار چشم شما ذره پروری است



    محشر فقط قیامت و هول و هراس نیست

    نام حسن خودش بخدا نام محشری است



    گویا حسن ستاره همزاد فاطمه است

    از بس که اولین پسر خانه مادری است



    ای اولین ستاره شب های فاطمه

    لالایی شبانه ی لب های فاطمه



    در ازدحام کوچه نشسته گدای تو

    تا که دخیل اشک ببندد به پای تو



    قرآن بخوان و باز ببین بند آمده

    این کوچه از تلاوت گرم صدای تو



    وقتی که نقش حضرت تو آفریده شد

    تبریک گفت بر خودش حتی خدای تو



    جانا کنار سفره افطار خود علی

    افطار کرده با نمک خنده های تو



    تو آسمان خانه زهرای اطهری

    چون روی دوش حضرت مولاست جای تو



    آقا دوباره بر تن مان جان نمی دهی؟

    امشب به دست خالی مان نان نمی دهی؟



    رخصت بده که عاشق شیدایی ات شوم

    مجنون سرو قامت لیلایی ات شوم



    من را بیا به خاطر زهرا قبول کن

    تا اینکه خاک مقدم زهرایی ات شوم



    من آمدم کنار تمام فرشته ها

    تا که اسیر جذبه زیبایی ات شوم



    باید بمیرم از سر شوق رسیدنت

    تا زنده ی نگاه مسیحایی ات شوم



    ما را برای نوکریت انتخاب کن

    یا که مرا غلام غلامت خطاب کن



    با زهر دشمنی که نفس را گرفته بود

    آتش میان سینه او پا گرفته بود



    حتی مدینه محرم درد دلش نبود

    شهری که بوی غربت مولا گرفته بود



    تیری که خورد گوشه تابوت مجتبی

    قبلاً به کوچه در دل او جا گرفته بود



    دستی پلید پیش غرور نگاه او

    برق نگاه مادر او را گرفته بود



    بنگر به مرتضی که در این ماه ،روضه را

    با بوسه از لب حسن افطار میکند



    **

    اجرا توسط حاج محمود کریمی

    ----------------------------------------------------------

    گدا گدا آقا



    نشسته ام بنويسم گدا گدا آقا

    چقدر محترم است اين گداي با آقا



    نشسته ام بنويسم حسن ، كريم ، كرم ،

    مدينه ، سفره ي آقا ، برو بيا ، آقا



    نشسته ام بنويسم به جاي العفوم

    الهي يا حسن يا كريم يا آقا



    تو مهرباني ات از دستگيري ات پيداست

    بگير دست مرا هم تو را خدا آقا



    دخيل هاي نبسته شده زياد شدند

    چرا ضريح نداري ؟ چرا چرا آقا



    تويي كريم كرم زاده من گدا زاده

    مرا خدا به تو داده تو را به من داده



    همه فقير تو هستند ما گدا ها هم

    گداي لطف تو هستند خضر و موسي هم



    سه بار زندگي ات را به اين و آن دادي

    هر آنچه داشته بودي و گيوه ات را هم



    قسم به ايل و تبارت - قسم به طايفه ات

    غلام قاسم و عبدالله توآم با هم



    عجيب نيست بگردد فرشته دور سرت

    عجيب نيست بگردد علي و زهرا هم



    من از بهشت به سمت شما سفر كردم

    كه من بهشت بدون تو را نمي خواهم



    بدون عشق مسلمان شدن نمي ارزد

    بدون مهر تو انسان شدن نمي ارزد



    نديده اند افاضات آفتابت را

    نخوانده است كسي سطري از كتابت را



    به دستهاي گدايان فقط دعا دادند

    به چشم هاي تو دادند استجابت را



    چرا غلام نداري ؟ مگر كه ما مرديم

    نشسته ايم ببينيم انتخابت را



    تو تكسواري حتي كسي شبيه حسين

    عجيب نيست بگيرد اگر ركابت را



    نه كه نظر نخوري- نه - مدينه ميميرد

    اگر كه دست علي وا كند نقابت را



    نقاب خويش بيفكن مرا دچار كني

    نقاب خويش بيفكن كه تار و مار كني



    نشسته ام بنويسم كه قامتت طوباست

    نگات مثل علي و صدات مثل خداست



    نشسته ام بنويسم علي است بابايت

    نشسته ام بنويسم كه مادرت زهراست



    نشسته ام بنويسم هزار اي والله

    هنوز هم كه هنوز است پرچمت بالاست



    سكوت كردي اما حسين شهر شدي

    سكوت كردن تو كربلاست - عاشوراست



    اگر كه جلوه نكردي همه كم آوردند

    نبود دست تو آري خدا چنين ميخواست



    قرار بود كه در صلح - كربلا بشوي

    سكوت پيش بگيري و لافتي بشوي



    نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو

    هميشه بيشتر از حد انتظاري تو



    به دست با كرمت مي دهي كريمانه

    به سائلان حسينت هر آنچه داري تو



    تو نيمه ي رمضاني ولي شب قدري

    مرا به دست خداوند مي سپاري تو



    اگر بناست بسوزم به هيزم فردا

    قسم به چادر زهرا نمي گذاري تو



    نخواستم بنويسم ولي نفهميدم

    چطور شد كه نوشتم حرم نداري تو



    نوشتم از سر اين كوچه رد مشو اما

    نگاه كردم و ديدم چگونه داري تو .....



    .... تلاش ميكني از مادرت جدا نشوي

    تلاش ميكني او را حرم بياري تو



    ميان كوچ
» بازگشت | تاریخ : 4 آذر 1403 | توسط : admin2 | بازدیدها : 8 373 | نظرات : 0

بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.

اضافه کردن نظر جدید

    
نام شما :
ایمیل شما :
  • bowtiesmilelaughingblushsmileyrelaxedsmirk
    heart_eyeskissing_heartkissing_closed_eyesflushedrelievedsatisfiedgrin
    winkstuck_out_tongue_winking_eyestuck_out_tongue_closed_eyesgrinningkissingstuck_out_tonguesleeping
    worriedfrowninganguishedopen_mouthgrimacingconfusedhushed
    expressionlessunamusedsweat_smilesweatdisappointed_relievedwearypensive
    disappointedconfoundedfearfulcold_sweatperseverecrysob
    joyastonishedscreamtired_faceangryragetriumph
    sleepyyummasksunglassesdizzy_faceimpsmiling_imp
    neutral_faceno_mouthinnocent
کد امنیتی :
عکس خوانده نمی شود
کد را وارد کنید :

 
    

2013 © Designed by: ALETAHA | سرویس RSS خبری : RSS خبری RSS خبری | ALETAHA