اشعار ویژه رحلت حضرت رسول اکرم (ص) شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع)
اشعار رحلت حضرت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله ) ،
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و امام رضا ( علیه السلام )
***
اینکه از زهر جفا جای به بستر دارد
طشتی از خون دل خویش برابر دارد
چشمهایش به در و منتظر آمدنیست
زیر لب زمزمه مادر مادر دارد
جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست
داغ ارثی ست که در سینه مکرر دارد
زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر
یادگاریست که از کینه همسر درد
پیش چشمش که توانسته بروی منبر….
….رود و دست به سبّ پدرش بردارد؟
لحظه های سفرش در بغلش می گیرد
چادری را که بوی یاس معطر دارد
آرزو داشت نمی دید در آن کوچه تنگ
مادرش روی زمین لاله پرپر دارد
گفت با گریه حسین جان... تو دگر گریه مکن
که حسن میرود و سایه خواهر دارد
آه... لایوم کیوم تو که در صحرا کیست
جسم صدچاک تو از روی زمین بردارد
شیخ رضا جعفری ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
خدا کند که دروغی بزرگ باشد این
من اعتماد ندارم به حرف طالع بین
نشسته اند کمان های بیوه آماده
گرفته اند کمین تیرهای چله نشین
دوباره کوچه دوباره کسی ز اهل کساء
دوباره فتنه ی شیطان دوباره غصب زمین
و باز شد دهن یاوه ای و حرفی زد
و پخش شد همه جا بوی غُدّه ای چرکین
و این هم از برکات حضور یک زن بود
زنی که شوهر خود را نمیکند تمکین
جنازه نیست، نمرده است، زنده است، چرا؟
برای این که امام است و بس، برای همین
برای این که نفس می کشد بدون هوا
برای این که قدم می زند بدون زمین
چقدر جای رطب ها و جای او خالی ست؟
کنار دست پر از هیچ سفره ی مسکین
به عزت و شرف لا اله الا الله
به خیر ختم نشد این مراسم تدفین
عزیز کرده ی یعقوب، غارت گرگ است
قسم به سوره ی یوسف قسم به بنیامین
وحید قاسمی ... اشعار مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
***
خدا به طالع تان مُهر پادشاهي زد
به سينه ي احدي دست رد نخواهي زد
در آسمان سخاوت يگانه خورشيدي
تمام زندگي ات را سه بار بخشيدي
گدا ز كوي تو هرگز نرفته ناراضي
عزيز فاطمه! ازبسكه دست و دل بازي
مدينه شاهد حرفم : فقير سرگشته
هميشه دست پر از محضر تو برگشته
به لطف خنده تان شام غم سحر گردد
نشد كه سائل تان نا اميد برگردد
خدا به شهد لبت مزه ي رطب داده
كريم آل محمد تو را لقب داده
تبسم نمكينت چقدر شيرين است
دواي درد يتيم و فقير و مسكين است
خوشا به حال گدايي كه چون شما دارد
در اين حرم چقدر او برو بيا دارد
به هر مسافر بي سر پناه جا دادي
به دست عاطفه حتي به سگ غذا دادي
گره گشايي ات از كار خَلق،ارث علي است
مقام اولي جود و بخششت ازلي است
به حج خانه ي دلبر چه ساده مي رفتي
همه سواره ولي تو، پياده مي رفتي
شما ز بسكه كريم و گره گشا بودي
دل كوير به فكر پياده ها بودي
امام رأفت دوران بي مرامي ها
نشسته اي سر يك سفره با جذامي ها
خيال كن كه منم يك جذامي ام آقا
نيازمند نگاه و سلامي ام آقا
چقدر مثل علي از زمانه رنجيدي
سلام داده، جواب سلام نشنيدي
امام برهه ي تزويرهاي بسياري
به وقت رفتن مسجد، زره به تن داري
كريم شهر مدينه غريب افتادم
به جان مادرت آقا، برس به فريادم
خودت غريبي و با دردم آشنا هستي
رفيق واقعي روزهاي بي دستي
قسم به حُرمت اين ماه حق نگاهي كن
به دست خالي اين مستحق نگاهي كن
بگير دست مرا ، دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم، ورشكسته ام آقا
دل از حساب قنوت تو سود مي گيرد
دعاي دست رحيمت چه زود مي گيرد!
براي مدح تو گويند شعر احساسي
به واژه هاي «در» و«ميخ» و«كوچه» حساسي
چه شد غرور تو آقا شكست در كوچه
بگير دست مرا با خودت ببر كوچه
چه شد كه بغض گلوگير گوشه گيرت كرد
كدام حادثه اين گونه زود پيرت كرد
چگونه اين همه غم در دل شما جا شد
بگو كه عاقبت آن گوشواره پيدا شد؟
وحید قاسمی ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
**
گل ها به عطر عود تنت گیر می دهند
پروانه ها به سوختنت گیر می دهند
منبر ندیده های نماز خلیفه ها
حتی به شیوه ی سخنت گیر می دهند
دیروز اگر به صلح شما گیر داده اند
امروز هم به سینه زنت گیر می دهند
زهرا! چرا همیشه در این کوچه های تنگ
غم ها به خنده ی حسنت گیر می دهند؟
اصلاً فدک بهانه ی شان بود ای غریب
بی برگه هم به رد شدنت گیر می دهند
ای یوسف مدینه چرا جای پیرهن
با تیرو تیغ بر کفنت گیر می دهند؟
این چند تیر مانده دگر قسمت تو نیست
وقتش به پاره های تنت گیر می دهند
قاسم نعمتی ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
داغی نهفته است در این قلب پاره ام
همچون حباب منتظر یک اشاره ام
و الله روضه ام جگر پاره زهر نیست
من کشتۀ شکستن یک جفت گوشواره ام
عمریست لحظۀ گذر از کوچه هایِ تنگ
آن صحنه غرور شکن در نظاره ام
گفتم به زهر: خوب اثر کن بر این جگر
در دست های توست فقط راه چاره ام
در ظلمت همیشۀ شبهای کوچه ها
در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام
چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا
امّا به سینه است تمامِ شراره ام
اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی
راویِ این حقیقت پر استعاره ام
یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم
بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم
یاسر حوتی ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
آيا شده بال و پرت آتش بگيرد
هر چيز در دور و برت آتش بگيرد
آيا شده بيمار باشی و نگاهت
از نيش خند همسرت آتش بگيرد
آيا شده يک روز گرم و وقت افطار
آبی بنوشی ... جگرت آتش بگيرد
آيا شده تصويری از مادر ببينی
تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد
می گريم از روزی که می بينم برادر
در کوفه موی دخترت آتش بگيرد
می گريم از روزی که می بينم برادر
از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد
آه ... از خنکهای گلويت بوسه ای ده
تا قبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد
آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت
ترسم که جان خواهرت آتش بگيرد
محسن مهدوی ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
جانم فدای لحظۀ جان دادن او
كار خودش را كرد آخر سر، زن او
مانند كوچه باز غافلگير گشته
بسیار جانسوز است ساکت ماندن او
از بس که خون آورده بالا گوییا که
خون گریه دارد می کند پیراهن او
كرببلا شد حجره اش، آن لحظه ای که
از تشنگی شد تيره چشم روشن او
آقا نمی ترسد ، خدا می داند اين را
ازشدت زهر است می لرزد تن او
فرزند زهرا مثل زهرا خون جگر شد
اين را روايت كرد طرز رفتن او
ای كاش مثل مادرش شب دفن می شد
تا تير بر جسمش نمی زد دشمن او
با اينكه غمگينيم ، امّا شكر ديگر
مخفی نشد مانند زهرا مدفن او
روح الله عیوضی ... اشعار مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
***
همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى
سبزينه پوش خطه زرين تبارى
جود و كرم بيرون منزل صف گرفتند
در كيسه آيا نان و خرمايى ندارى؟
جبريل پر وا كرده و با گردنى كج
شايد ميان كاسهاش چيزى گذارى
وقت عبور از كوچه هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئينه دارى؟
در گرمدشت طعنه ها دل را نياور
من كه نمىبينم در اينجا سايه سارى
از خاطرات سرد و يخبندان ديروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخمهايى كه درون سينه توست
هر شب سحر با اشك مرهم میگذارى
يك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خيمهاى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سينه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخيل آن ضريح خاكى تو
شايد خبر از گمشده مرقد بيارى
وقت زيارت شد چرا باران گرفته
خيس است چشم آسمان انگار، آرى
من نذر كردم بعد از آنى كه بميرم
مخفى شود قبرم به رسم يادگارى
یاسر مسافر ... اشعار مدح و مرثیه امام حسن مجتبی علیه السلام
***
حساب مي كنم امشب بزرگي كرمت را
در عرصه هاي خيالم مساحت حرمت را
به اذن حضرت باران ، به اذن مادرتان
نشسته ام كه بگريم ميان روضه غمت را
بگو چگونه گذشتي غريب شهر مدينه
ز كوچه اي كه شكستند غرور محترمت را
زمينه هاي قيام حسين صلح شما بود
بنازم اي گل زهرا قيامتِ علمت را
خدا كند كه نبيند عقيله خواهرت آقا
بساط اشك حسين و آه دم به دمت را
اگر چه بي حرمي در نگاه مردم دنیا
حساب كرده خيالم مساحت حرمت را
مسعود اصلانی ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
ابري شدم به نيت باران شدن فقط
مور آمدم براي سليمان شدن فقط
بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست
چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط
بايد به شيعه بودن خود افتخار کرد
راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط
دنياي ديگريست اسيري و بردگي
آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط
لا يمکن الافرار ز تير نگاه تو
چاره رسيدن است و قربان شدن فقط
در خانه ي کريم کفايت نمي کند
يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط
اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد
سرمست از نواي حسن جان شدن فقط
فکري براي پر زدن بال من کنيد
من را اسير زلف امام حسن کنيد
آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده
بي کس شدي و ناله ي تو بي اثر شده
پيش حسين سرفه نکن آه کم بکش
خون لخته هاي روي لبت بيشتر شده
يک چشم خواهرت به تو يک چشم بین تشت
تشت مقابلت پر خون جگر شده
از ناله هات زينب تو هول کرده است
گويا که باز واقعه ي پشت در شده
اي واي از مصيبت تابوت و دفن تو
واي از هجوم تير و تن و چشم تر شده
مي گفت با حسين اباالفضل وقت دفن
اين تيرها براي تنش دردسر شده
موي سپيد و کوچه و تابوت و زهر و تير
دوران غربت حسن اينگونه سر شده
يک کوچه بود موي حسن را سپيد کرد
يک اتفاق بود که او را شهيد کرد
مهدی چراغ زاده ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
حرف ناگفته ی چشمان ترش بسیار است
اشک او راوی یک عمر غم و آزار است
روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است
قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است
داغهایی که کشیده است همه معروف است
پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است
در نماز شب و هنگام دعا می گرید
صبح با گریه او باد صبا می گرید
یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید
بعد چل سال بیادش همه جا می گرید
قصد این بار من از شعر که آقا بوده
قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده
زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد
یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد
غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد
از همان روز حسن با پدرش می سوزد
کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد
غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد
نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده
زهر در بین غم و غربت او گم بوده
قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده
دست سنگین همان کافر دوم بوده
ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود
بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود
داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند
قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند
داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند
بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند
چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه
گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا...
((دل من دست خودش نیست اگر می شکند))
قصه کرببلای تو کمر می شکند
دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند
بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند
صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد
چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد
طبقه بندی: حضرت امام حسن مجتبی (ع) - مرثیه
داوود رحیمی ... اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
اشعار شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
***
پر زد نشست کفتر شعرم به بام تو
وقتی رسید قافیه هایم به نام تو
جا خورده است شعر و غزل از مقام تو
ارباب دومی و دو عالم غلام تو
اول امام زاده ی عالم حسن سلام
راه نجات عالم و آدم حسن سلام
ابن السحاب و زاده ی دریا چه گوهری
خورشید هستی و کرمت ذره پروری
از درک شعر و مرثیه ها هم فراتری
ارباب اگر تویی چه کنم غیر نوکری؟
بی دفتر و حساب، کریمانه می دهی
ساده، بدون قصر و کرمخانه می دهی
دستان بخشش و کرمت سبز یا حسن
صاحب لوایی و علمت سبز یا حسن
زهرا نژادی و قدمت سبز یا حسن
یک روز می شود حرمت سبز یا حسن ...
روزی که منتقم برسد از دعای تو
یک گنبد قشنگ بسازد برای تو
تابوت تیر خورده و یک قبر بی حرم
این هم جزای آن همه آقایی و کرم
وقتی به بال دل به بقیع تو می پرم
دنیا خراب می شود انگار بر سرم ...
«حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند»
منسوب بر توأند و چنین محترم شدند
گفتم بقیع خون به دل واژه ها شده
پر زد کبوتری و چه خاکی به پا شده
از غصه هات پشت رباعی دو تا شده
روح از تن غزل به گمانم جدا شده
اینجا به بعد شعر برای مدینه است
حال و هوای شعر هوای مدینه است
مادر، فدک، عدو و سه تا نقطه ناگهان ...
گویا قیامت است زمین خورده آسمان
دستی و ضربه ای و حسن مانده مات از آن
این شد شروع شام و کتک های کودکان
طوفان کربلا زِ همین کوچه پا گرفت
آخر حسن چه دید؟ زبانش چرا گرفت؟
روزی مصیبتی به پیمبر رسید و بعد
باد خزان به کوچه ی مادر وزید و بعد
بابا ز جور حادثه در خون تپید و بعد
نامردمی ز مردم دنیا کشید و بعد
بالا گرفت کارش و تشتی طلب نمود
پس داد با جگر همه خونی که خورده بود
آن روز در میان همان کوچه مرد و رفت
طاقت نداشت، یک نفس از کاسه خورد و رفت
در آخرین بغل پسرش را فشرد و رفت
ارباب زاده را به حسینش سپرد و رفت
در کربلا حسن شو به جای پدر بجنگ
اصلاً نترس، بی زره و بی سپر بجنگ
اشعار رحلت پیامبر اعظم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) -2
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریه زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
اشعار رحلت پیامبر اعظم, شعر و ترانه
اشعار رحلت پیامبر و امام حسن مجتبی
زهرا به خانه و ملک الموت پشت در
از بهر قبض روح شریف پیامبر
از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش
محو نگاه آخر خود بود بر پدر
اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی
روی حسین بر روی قلب پیامبر
دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار
بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر
زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه
شهادت امام حسن مجتبی, اشعار 28 صفر
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
روز ملال و غصه و رنج و محن رسید
از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد
بس تیرها که لحظة دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین
بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید
بر پیکری که بود پر از بوسه رسول
از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید
از جامه های یوسف کرببلا فقط
بر زینب ستم زده یک پیرهن رسید
پاداش آن نصایح زیبا از آن گروه
تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید
"میثم" بگو به فاطمه زآن خیمه ها که سوخت
یک کربلا شراره آتش به من رسید
مرثیه خوان خامس آل عبا منم
در خیمه های سوخته اش سوخت دامنم
اشعار رحلت پیامبر اعظم, شعر و ترانه
اشعار رحلت پیامبر و امام حسن مجتبی
اي غريب وطن يابن رسول ا...
سيدي يا حسن يابن رسول ا...
اي که خون شد دلت همسرت قاتلت
يا حسن يا حسن امام مظلوم
تو که حکم خدا از سخنت ريخته
ز چـه خون دلت از دهنت ريخته
اي به ماه صفر پاره پاره جگر
يا حسن يا حسن امام مظلوم
تو که جز لطف و جز کرم نداري حسن
در مـدينه چـرا حـرم نـداري حسن
شاهد صبر تو غربت قبر تو
يا حسن يا حسن امام مظلوم
غمت از کودکي آتشِ دلها شده
شاهـدم چادر خاکي زهرا شده
در دل کوچهها با دلت شد چهها
يا حسن يا حسن امام مظلوم
روز تشييع تو خون دل ياران شده
تنت از تيـر کينـه لالـهباران شده
پيش چشم حسين آن شه عالميْن
يا حسن يا حسن امام مظلوم
قبر بي زائرت شد سند غربتت
اشک مهدي روان در حرم خلوتت
شيعه گويد مدام به مزارت سلام
يا حسن يا حسن امام مظلوم
پیامک تسلیت 28 صفر ، رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن (ع)
به گزارش بیباک، زیباترین اشعار و احادیث ویژه رحلت پیامبر اکرم، حضرت محمد (ص) و شهادت امام دوم شیعیان، حضرت حسن مجتبی (ع) را در ادامه این گزارش بخوانید.
در سوگ نبی جهان سیه می پوشد
در سینه، دل از داغ حسن می جوشد
از ماتم هشتمین امام معصوم
هر شیعه ز درد، جام غم می نوشد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
التماس دعا
************
28 صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.
************
عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است
این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء
این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است
بانگ وفریاد به گوش آید از افلاک مگر
رحلت ختم رسولان و عزای حسن است
************
چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است/ تمام آسمان و زمین بی قرار و غمگین است/ بزرگتر ز غم مجتبی (ع) و داغ رضا(ع)/ فراق فاطمه با خاتم النبیین (ص) است
التماس دعا
************
لالهاى بود که با داغ جگر سوخته بود
آتشى در دل سودا زده افروخته بود
شرم دارم که بگویم تن مسموم تو را
خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود
شهادت جانسوز امام حسن تسلیت باد
************
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این
یا آنکه ز نو ماه محرّم شده امشب
از داغ جگر سوز نبى سیّد ابرار
نخل قد زهرا و على خم شده امشب
************
پیامبر(ص): ایمان شما چون لباسی که به تن دارید،
کهنه میشود از خدا بخواهید که ایمان را در دل شما تازه کند.
*ایام عزای اهل بیت تسلیت باد*
************
سلام بر خاتم مهربانى و عشق! سلام براو که گام هاى مهتابى اش شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد
************
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
************
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.
عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم
************
گریه کن ای دیده روز مـاتم اسـت آخـــر عـمر رسول(ص) خاتم است
نــاله خــیزد از دل ارض و ســما دل غـــمین گـشته تـمام مـا سوا
************
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل ظلم
بر صفحه خیال مصور نمی شود
تنها جنازه تو شد آماج تیر کین
یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود
************
غم ِ غم می خورم و غم شده مهماندارم
غیر غم کس نبود تا که شود غمخوارم
پاره پاره جگر از میخ در و مسمارم
تیر باران شده از کینه تن و تابوتم
شهادت کریم اهل بیت تسلیت باد
************
تشنه ی قطرهای از کوثر جام حسنیم
همه محتاج عنایات مدام حسنیم
به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین
ما غلامی ز غلامان غلام حسنیم
صلح او حافظ فتیان بنی هاشم شد
همه مبهوط زوایای قیام حسنیم
شهادت جانسوز و مظلومانه اش تسلیت و تعزیت
************
فلک را رکن ارامش شکسته
زمین از اشک غم ، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
خلایق جمله از ماتم خموشند
************
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرهنِ مشکیشو، زهرا (علیهاالسلام)
به جای مادرش، می پوشه امشب!
امام حسن مجتبی (ع)
هشت شوال آسمان لرزید
از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است
روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفته ها کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان…
…به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد که نامردان
تازیانه به مادرم نزنید
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
کاش درهای صحن وا بشود
شوق در سینه ها به پا بشود
کاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
کاش با نغمه حسین حسین
این حرم مثل کربلا بشود
در کنار مزار ام بنین
طرحی از علقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ
چارتا مشهد الرضا بشود
این بقیعی که این چنین خاکی است
رشک پروانه های افلاکی است
در هوایش ستاره می سوزد
سینه با هر نظاره می سوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره می سوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره می سوزد
این حرم مثل چادر زهراست
که در اینجا دوباره می سوزد
این حرم مثل خیمه ی زینب
که در اوج شراره می سوزد
سالها بعد قدری آن سو تر
چند قرآن پاره می سوزد
شاعر: مجید تال
» بازگشت |
تاریخ : 1 آذر 1403 |
توسط : admin2 |
بازدیدها : 43 284 |
نظرات : 0
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد که شما عضو سایت نیستید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.