مهر احمدى
ساليان و قرون متمادى است كه دانشمندان و انديشمندان عالم در پاسخ به اين سؤال كه محمد (ص) كيست و چه شخصيتى داشته است ؛ كتابها و مقالاتى نوشته اند و به قدر توان و فهم خويش مطالبى را بيان كرده اند ، به طورى كه اگر بخواهيم آثارى را كه در خصوص آن پيامبر عظيم الهى به زبانهاى مختلف تاليف شده است جمع آورى كنيم ، موسوعه ى بسيار عظيمى خواهد شد كه از نظر كمى و كيفى بى نظير است . به نظر شما رمز عظمت و ماندگارى شخصيت ِ فردى كه به مكتب نرفت و خط ننوشت و مسأله آموز صد مدرس شد ، چيست؟
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله به دست پروردگار عالميان پرورش يافت و در مدت رسالت و پيامبرى به پيروزىهاى بزرگى دست يافت كه بخشى از آن عبارتند از:
- لغو امتياز خواهى و برترى جويى سفيد بر سياه.
- مبارزه با نظام قبيلگى و قوم محورى.
- رهانيدن ستمديدگان از دست ظلم ستمگران و طاغوت.
- تثبيت و احياى حقوق از دست رفته ى زنان.
- فراخوانى مردم به كسب علم و دانش و دورى از فساد و فحشا.
- پى ريزى پايه و شالوده ی حكومت بر اساس عقل ، منطق و درايت به جاى احساس و عاطفه.
و در يك كلام ، او توانست مردمان خشن ، بىعاطفه و بى احساس شبه جزيره ی عربستان را پس از قرنها فلاكت و بدبختى به عزت و سربلندى و نام آورى برساند و گستره ی حكومت اسلامى را از آن سرزمين خشك و سوزان تا عمق آفريقا و اروپاى سر سبز و پردامنه امتداد بخشد .
ما در اين نوشتار به اختصار ، تنها به يكى از ابعاد شخصيتى ِ پيامبراسلام ، يعنى اخلاق اجتماعى آن حضرت در كلام بزرگ مربى او ، حضرت رب العالمين مىپردازيم ، چه اين كه حضرتش فرمود: « انا اديبُ الله و على اديبى...» (2) من تربيت يافته خداى متعال هستم و على به دست من تربيت شده است. در ادامه نيز اخلاق اجتماعى آن حضرت را در احاديث شيعه و سنى بررسى مىكنيم.
خداوند متعال در سوره ی مباركه ی آل عمران ، آيه 159 چنين مىفرمايد :
« فيما رَحمة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّا غَليظَ القَلبِ لا نَفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعْفُ عَنهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُم وَشاوِرهُم فِي الاَمرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکَلْ عَلي اللهِ اِنَّ اللهَ يُحِبُ المُتَوکِلينَ.
در آيه فوق رمز جذب و گرايش مردم نسبت به پيامبرصلى الله عليه و آله ، نرم خويى ، خوشرويى و ملايمت آن حضرت در رفتار با مردم شمرده شده است و تأكيد مىكند كه : " اگر چنين نبودی ، مردم از اطراف تو پراكنده مىشدند و اين موهبتى الهى است."
براى آشنايى بيشتر با خلق و خوى عظيم رسول خدا صلى الله عليه و آله ، به سراغ جمعى از صحابه ى آن حضرت مىرويم و از آنان مىخواهيم برايمان از خصوصيات رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن بگويند :
انس بن مالك ، كه ده سال به خدمتگزارى رسول خدا صلى الله عليه و آله پرداخت ، مىگويد: در اين مدت براى كارهايى كه انجام مىدادم حتى نمىگفتند: چرا اين كار را كرده اى؟ و اگر كارى را ترك مىكردم و انجام نمىدادم ، نمىگفتند: چرا انجام نداده اى؟ ايشان در اين مدت به من حتى «اف» نگفتند (3) ( كلمه اى كه حكايت از اعتراض و ناراحتى داشته باشد ، از ايشان شنيده نشد.)
انس مىگويد: غذاى آن حضرت يك جرعه شير براى افطار و يك جرعه براى سحر بود و چه بسا تنها يك جرعه براى افطار و سحر ميل مىنمودند.
يك شب براى افطار آن حضرت شير آماده كرده بودم ولى با تأخير حضرت مواجه شدم. گمان كردم حضرت به منزل يكى از صحابه رفته و افطارى خورده است ؛ از اين رو شير را نوشيدم.
حضرت پس از عشا از مسجد آمدند ، من بلافاصله از يكى از صحابه ی حضرت پرسيدم: آيا پيامبر افطارى خورده اند؟ گفت: خير. پيامبر صلى الله عليه و آله بى آن كه چيزى بگويد و اعتراضى كنند شب را بدون غذا و افطار به صبح رساندند و تا به حال حتى سؤالى در آن مورد نپرسيده ، بلكه يادآورى هم نكردند. (4)
يكى از ويژگىهاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، تواضع و فروتنى بود تا جايى كه در جمع اصحاب بدون هيچ امتيازخواهى به همكارى و هميارى مىپرداخت.
در كتاب ارزشمند مكارم الاخلاق چنين نقل شده است كه : روزى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به همراه كاروان در سفر بودند ، پيامبر فرمود: « گوسفندى براى غذا آماده شود.» يكى از صحابه گفت: ذبح آن با من ، ديگرى گفت : پوست كردن و سلاخى آن نيز با من ، ديگرى گفت: پختن آن هم با من ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « جمع آورى هيزم و چوب نيز به عهده من » ، اصحاب گفتند: يا رسول الله ، با بودن ما شما زحمت نكشيد. فرمود: « مىدانم شما كارها را انجام مىدهيد وليكن من دوست ندارم كه بر شما امتيازى داشته باشم و خداوند نيز از امتياز داشتن بنده اش در ميان اصحاب خود خشنود نيست » . آن گاه برخاست و به جمع آورى هيزم پرداخت. (5)
در كتاب شريف كافى حديثی بسيار جالب و خواندنى ، در موضوع رفاقت رسول خدا صلى الله عليه و آله با صحابه نقل شده كه متن آن چنين است:
« رسول خدا صلى الله عليه و آله براى انجام غسل از منزل خارج شده و به سوى چاه رفتند . حذيفة بن يمان با پارچهاى حايل ايجاد كرد تا پيامبر غسل كرد. آن گاه حذيفه براى غسل نشست ، پيامبر صلى الله عليه و آله پارچه اى را برداشت تا براى او حايلى درست كند. حذيفه ابا كرد و گفت: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا ، اين كار را نكنيد. پيامبر صلى الله عليه و آله نپذيرفت و پارچه را نگه داشت تا حذيفه غسل كرد و فرمود: « هر گاه دو نفر با هم دوست شدند ، محبوبترين آنها نزد خداوند كسى است كه با دوستش بيشتر رفاقت و همكارى كند.» (6)
پيامبر عظيم الشان اسلام در مجالست با دوستان ، هيچ گاه خود را برتر و بالاتر از ديگران نمىدانست و در جمعى كه ايشان حضور داشت ، اگر شخص غريبى وارد مىشد و پيامبر را نمىشناخت بايد سؤال مىكرد كه: كدامتان رسول خدا هستيد چون آن قدر بىآلايش و خاكى بود كه از محل جلوس و شكل لباس وى ، كسى نمىتوانست ايشان را بشناسد و همواره به اصحاب و ياران با التفات مىنگريست. به اين داستان توجه كنيد.
روزى اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد خانه ى پيامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد كه ديگر در خانه جا نبود. جريربن عبدالله ( يكى از اصحاب) آمد ولى به دليل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پيامبر با ديدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پيچيده و براى وى فرستاد و فرمود: روى اين لباس بنشين. جرير بن عبدالله ( كه تحت تاثير مهرورزى پيامبر قرار گرفته بود ) لباس را برداشت ، بوسيد و بر ديدگان خود گذاشت. (7)
برای مبارزه با تملـّق و چاپلوسى و تعارفات بى فايده و پرضرر ، مناسب است سيره ی عملى پيامبر اكرم را اسوه و الگوى خويش قرار دهيم . انس بن مالك مىگويد : محبوب ترين فرد نزد اصحاب ، رسول خدا صلى الله عليه و آله بود ولى با اين حال وقتى پيامبر را مىديدند از جا بلند نمىشدند ، زيرا پيامبر اين كار را دوست نداشت. (8)
رسول خدا صلى الله عليه و آله به همه اهل مجلس به طور يكسان التفات مىنمود ؛ تا كسى گمان نكند كه ديگرى نزد پيامبر گرامى تر است و لحظات خود را ميان آنها تقسيم مىكرد. (9)
او با ياران خود مىنشست ، گفت وگو مىكرد ، فرزندانشان را مورد تفقد قرار مىداد و بر دامن خود مىنشاند. (10)
در سلام كردن از همه پيشى مىگرفت و در مصافحه ، هميشه دست خود را زودتر جلو مىبرد ، اصحاب خود را با بهترين اسمشان صدا مىكرد و سخن كسى را قطع نمى نمود. (11)
عفو و گذشت ، از زيباترين خصايص انسانى است و انسان هر قدر با فضيلت تر باشد ميزان عفو ، گذشت و پرهيز از انتقام جويى نيز در او بيشتر خواهد بود . زندگى رسول خدا آن هم در ميان اعراب ِ تندخو ، خشن و احساسى ، سرشار از مهر و مهرورزى بود . براى آشنايى بيشتر به داستان زير توجه كنيد :
هبار بن اسود كسى است كه همزمان با خارج شدن زينب عليها سلام (دختر پيامبر) از مكه به او حمله مىكند که در اثر اين حمله ، وى پس از مدتى بيمارى و تحمل رنج وفات مى يابد. همو (هبار) وقتى مسلمان شد نزد پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى رسول خدا، ما اهل شرك بوديم كه خدا به وسيله ی تو ما را هدايت كرد و به واسطه ی تو ما را از هلاكت رهانيد . از نادانى من و از آن چه به تو رسيده ( وفات دخترت زينب ) در گذر من به كار زشت و گناه خود اعتراف مىكنم. پيامبر كه غم بزرگى بر دل داشت با مهرورزى تمام فرمود: « همانا خداوند ، به تو احسان كرد و به سوى اسلام هدايتت نمود ، اسلام گذشته ها را ناديده مىگيرد و پاك مىكند... » (12) آيا اين نوع گذشت و بخشش جز از قلب مالامال از رحمت و شفقت صادر مىشود.
رسول خدا صلى الله عليه و آله ، چند دينار به مردى يهودى بدهكار بود. مرد يهودى نزد پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پيامبر فرمود: « در حال حاضر چيزى ندارم كه پرداخت كنم.»
يهودى گفت: من تو را رها نمىكنم و از تو جدا نمىشوم تا طلبم را بگيرم!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: « در اين صورت من هم با تو مىنشينم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مكان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در اين ميان اصحاب ، آن مرد را تهديد مىكردند و وعده و وعيد مىدادند.
پيامبر به اصحاب خود نگاه كرد و فرمود: «با او چه مىكنيد؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، يهودى شما را زنداني كند؟ ! فرمود: « خداوند مرا مبعوث نكرده تا به ديگران ظلم روا دارم» . زمان هم چنان مىگذشت و كانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمىشد تا خورشيد تابيدن گرفت و روز آشكار شد. ناگهان مرد يهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! !
مرد يهودى مال خود را در راه خدا تقسيم كرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود كه ببينم صفاتى كه در تورات برايت آمده در وجود تو متبلور هست يا خير. زيرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مكه متولد مىشود و به مدينه هجرت مىكند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فرياد فحاشى نيست.» (14)
راستى رسول خدا چگونه اين سعه ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادينه كرده بود؟ اميد كه با پيروی از سيره ی ارزشمند آن پيامبر بزرگ ، در عمل بتوانيم زينت بخش دين مبين اسلام باشيم و ديگران را با رفتار خود ، به سوى دين و آيين محمدى صلى الله عليه و آله دعوت نماييم .
پىنوشتها:
1. احزاب / 21.
2. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 51/ بحار الانوار، ج 16، ص 210.
3. دلايل النبوة، ج 1، ص 312 به نقل از «محمد فى القرآن» ، ص 74، سيد رضا صدر.
4. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 78، ح 123.
5. همان، ج 1، ص 536، ح 187.
6. كافى، ج 2، ص 491.
7. همان.
8. همان، ج 1، ص 47/ بحار، ج 16، ص 299.
9. روضة الكافى، ص 161.
10. بحار الانوار، ج 16، صص 148- 153.
11. بحارالانوار، ج 16، ص 194.
12. مستدرك، ج 8، ص 273.
13. مجمع البيان، ج 3، ص 169.
14. معانى الاخبار، ج 1، ص 160.